تجربه ی تدریس (آموزش) در ارتش او را تبدیل به فردی کرده بود که همه کاری از او ساخته است. او به عنوان یک معلم شناور در شهر پترسون به فعالیت مشغول شد، یعنی یک معلم جایگزین تمام وقت بود که هر روز صبح راس ساعت 6:45 دقیقه به او گفته شد که به کدام مدرسه باید برود. مدرسه هایی که او می رفت کلاسهایی شلوغ و پر از دانش آموزان نژادهای افریقایی داشت. او همزمان که در مدرسه به آموزش می پرداخت در جامعه های محلیِ هیسپانیک و امریکایی- افریقایی به فعالیتهای سیاسی مشغول بود. در کل در پیکارهای سیاسی، فرهنگی، و آموزشی پرورشی به شدت درگیر بود و همین فعالیت ها بود که شخصیت او را شکل داد. اپل برای مدتی رئیس اتحادیه ی معلمان بود و شاهد بی عدالتی های فراوانی بود. همه ی آنچه که تجربه می کرد او را به خواندن برخی از آثار و انجام فعالیتهای متفاوتی از جمله نقد سیاستهای لیبرال واداشت. او در سال به دانشکده ی تحصیلات تکمیلیِ کلمبیا رفت. تجربه هایی که با خود به دانشگاه کلمبیا آورده بود به او کمک کرد تا بتواند تجربه های آموزشی پرورشی و سیاسیِ خود را با گستره ای از متون انقلابی پیوند زند. او پدر یک کودک افریقایی امریکایی است و بر این باور است که وقتی می بیند به خاطر تبعیضهای نژادی کودک او هر روز عصبانی، رنجیده و ترسیده به خانه می آید بیشتر درگیر فعالیتهای سیاسی می شود. (مورو و تورس، 1990).
در سال 1970دکترای خود را در رشته ی آموزش و پرورش گرفت و سپس به دانشگاه ویسکوزین رفت زیرا آن دانشگاه را دانشگاهی بسیار لیبرال یافت. در روزی که برای مصاحبه به آن دانشگاه رفته بود دانشجویان تظاهرات ضد جنگ به راه انداخته بودند و پلیس گاز اشک آور بر آنها می پاشید. همین سبب شد آن دانشگاه را لیبرال قلمداد کند(مورو و تورس، 1990).
مفهوم های مهم در دیدگاه اپل
بازگشت محافظه کاری (سنت گرایی)/ مدرن سازیِ محافظه کارانه/ ائتلاف هژمونیک نو
این مفهوم به معنای حرکت کردن در این راستاست که بازتعریف کنیم که آموزش و پرورش برای چیست و چگونه بناست به عنوان یک فعالیت و یک مجموعه سیاست به آن پرداخته شود. در حال حاضر هدایت جریان آموزش و پرورش در دست جناح راست است. این جناح تلاش می کند تا کاستی های سیاست های اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی را متوجه مدرسه و سازمان های ملی کند. جناح راست ائتلاف هژمونیِ تازه ای را تشکیل داده است که در زیر این چتر سه یا چهار گروه قرار دارند.
گروه نو لیبرال: این گروه در پی آن هستند تا سیاست های آموزش و پرورش حول محور اقتصاد دور بزند و عمدتا رهبری این ائتلاف در دستان این گروه است. این افراد مدرسه را در پیوند با داد و ستد بازرگانی، به ویژه بازار سرمایه داری جهانی میبینند و نگاهی مصرف کننده به انسان دارند.
گروه نومحافظه کار: این گروه بر این پندارند که اگر هدایت مدرسه ها را در دست خود نگیرند فرهنگ واقعی نابود خواهد شد. آنها به مدیران مدرسه های محلی و معلمان اعتمادی ندارند و تلاش می کنند تا ساز و کارهایی بنا کنند تا از طریق برنامه ی درسی ملی یا ایالتی و آزمونهای ملی بتوانند مهار دانش، اخلاق و ارزشها را به دست گیرند.
بنیادگرایان مذهبی: این افراد بر این باورند که نام خدا از کتابهای درسی حذف شده است و مدرسه ها به شدت بی دین شده اند و باید خدا به همه ی مدرسه ها بازگردانده شود.
گروه چهارم: گروهی از طبقه ی متوسط هستند که علاقه و پیشرفت حرفه ای خود را در گرو وجود مفهومهایی چون کارآمدی، پاسخگویی و می بینند.
آموزش و پرورش دموکراتیک
در این شیوه از آموزش و پرورش آموزشیار به واقعیت های زندگی روزمره در مدرسه توجه بیشتری دارد. به جزئیات توجه می کند. به باور او نیرومند ترین معنای دموکراسی در سخنرانی های پیچیده ی سیاسی نهفته نیست بلکه در جزئیات زندگی روزمره نهفته است. در سیستم آموزش و پرورش دموکراتیک مدرسه ها با جامعه ی محلی مشارکت واقعی دارند و آموزشیاران و جامعه ی محلی در کنار هم تلاش می کنند تا گزینه های مناسب را صورت بندی کنند، برنامه های درسی ای را سازماندهی کنند که حول موضوعاتی پیرامون عدالت اجتماعی و دموکراسی غنی می چرخند. در دموکراسی غنی در تصمیم گیری های برنامه ی درسی جامعه ی محلی نیز درگیر هستند. برنامه ی درسی به جای ان که از بالا دیکته شود از پایین می جوشد و به نیازها، تاریخچه و فرهنگ گروه به حاشیه رانده شده توجه بیشتری دارد. در این سیستم همه ی افراد درگیر در آموزش و پرورش پیرامون این که چه دانشی و دانش چه کسی باید آموزش داده شود به مناظره می پردازند.در این سیستم آموزش و پرورش یک مفهوم اقتصادی و یک کالا نیست، دانش آموز هم یک مصرف کننده نیست و فردی نیست که بر اساس آنچه که او میخرد شناخته شود. بلکه دانش آموز بر اساس آنچه که انجام می دهد شناخته می شود و معنا می یابد. زیرا در این جا نگاه به جهان نگاهی سوپرمارکتی نیست. آموزش و پرورش پنداره ای سیاسی است و دانش آموز فردی است که در ساخت و بازسازی نظام آموزشی شرکت دارد. دیگر آن چه فرد در این سیستم آموزش و پرورش متفاوت از بازآموزی است. از نگاه او آن چه که در مدرسه آموزش داده شود و مرتبط با شغل یا به دست آوردن شغل بهتر باشد باز آموزی است و نمی توان نام آموزش و پرورش روی آن نهاد.