چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

انتشارو چاپ کتاب با کمترین هزینه
چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

انتشارو چاپ کتاب با کمترین هزینه

معلمی که هیچ نمی داند !

 

شما ها که از ایران و افغانستان می آیید فقط به فکر های فیلسوفان جهان مشغول اید و این زندگی و روزگار و هر انچه دور و بر تان است را فراموش میکنید… مگر در افغانستان مردم همیشه به فکر همین معضلاتی است که فلاسفه دنیا به خود حق نمیداد در موردش صحبت کند و حالا شما میخواهید حل کنید…

کلاس درس زبان سویدنی میرفتم و معلمی داشتم که چهره ی شاد و نمکی داشت . از همه ی معلمان او را بیشتر دوست میداشتم و دلم میخواست هر چه در درون دارم برایش بگویم. وقتی ادم از چهره ی یکی خوشش می اید میخواهد با او دوست شود و صادقانه مسائل و مشکلات و یا طرز فکرش را بازگو کند. با او خوش میگذشت . درس هایش را با عمق جان گوش میکردم و همیشه بعد از ختم درس نزدیکش میرفتم و کمی با او گپ میزدم

روزی رفتم و از او سوال کردم که جهان با این همه نظم که کهکشان ها دارد و این همه چرخش های سیارات بدور یکدیگر چگونه می تواند بدون سازنده و خالق خود بخود درست شود… ؟

نگاهی به من کرد و گفت تو از کجا هستی؟
– افغانستان
– در این مورد بعدا صحبت خواهیم کرد

چیزی نگفت و من هم مات ماندم که چرا جوابی نگفت در دلم حس کردم شاید بیچاره چیزی از این حرف ها نمی فهمد. گذاشتمش برای ملاقات های بعدی. در کلاس من یک پسر جوان دیگری هم که همزبان بودیم درس میخواند. از تهران بود و لهجه ی شیرین فارسی صحبت میکرد. گاهی که با من حرف میزد در مورد همین چیز ها بود مثل خدا و مارکس و داروین و غیره و غیره

چند روز بعد رفتم باز سراغ معلم و همه شاگردان کلاس رفته بودند و سوال کردم
– به نظر شما فکر نمی کنید مارکس در مورد اقتصاد و باور های ماتریالیستی اش اشتباه میکرده؟
– باز نگاهی به من انداخت و گفت تو چند سال شده سویدن امدی؟
– گفتم ده سال
– در این ده سال کار کردی یا درس خواندی و یا چه میکنی؟
– من در این ده سال چهار سالش را بیکار بودم یک سال را کار کردم و بعد از ان حقوق بیکاری میگرفتم و در عین زمان چند سال دیگر را هم به مسخرگی در این کلاس و ان کلاس گذراندم و فعلا هوس کرده ام دوباره زبان بخوانم مگر چه شده چرا از کارم می پرسید؟
– نه هیچ فقط خواستم ببینم چه کردی و چه میکنی؟
– جواب مرا نگفتی
– روز دیگری جواب میگویم

نگاهی به او انداختم و بدون انکه خدا حافظی کنم در را از پشتم بستم و در دلم کمی دشنام هم به او دادم که این زنکه دیوانه من راجع به مارکس حرف میزنم و او از کارم می پرسد…

روز دیگری با همکلاسی ایرانی ام نشستم و صحبت روی داروین بود او میگفت جهان و انسان و همین تکامل انسانها هم از نظر داروین همین بوده که هست و او باور داشت که انسان از نسل میمون است. با هم نشستیم و ساعت ها در این مورد حرف زدیم .

چند روز بعد که باز سراغ معلم رفتم دیدم کمی از من ازرده خاطر معلوم می شود.
– از برخورد انروزم ببخش چون من دنبال سوال دیگری امده بودم و جوابم را ندادی
– مهم نیست باز هم سوال داری؟
– سوالم در مورد داروین است
– باشد برای یک روز دیگر

باز هم بدون انکه احساس خوب کنم با خدا حافظی از اتاق بیرون شدم

چند روز دیگر سراغش نرفتم تا اینکه یک روز خودش مرا و جوان تهرانی را گفت شما دو تا را کار دارم

طنز: معلمی که هیچ نمی داند

تعجب کردم که چه خواهد گفت
– شما ها که از ایران و افغانستان می ایید فقط به فکر های فیلسوفان جهان مشغول اید و این زندگی و روزگار و هر انچه دور وبر تان است را فراموش میکنید… مگر در افغانستان مردم همیشه به فکر همین معضلاتی است که فلاسفه دنیا به خود حق نمیداد در موردش صحبت کند و حالا شما میخواهید حل کنید…

شما ده سال است به این کشور امده اید هنوز زبان این کشور را بلد نیستید و مشکلات کوچک زندگی خود را که یافتن یک کار مناسب و زندگی مناسب است حل نکرده اید. دانشگاهی نخوانده اید و تحقیقی هم نکرده اید و حالا می خواهید ثابت کنید که داروین راست میگفته و یا نمی گفته… به نظر خیلی کودکانه نمی اید که وقت تان را روی انچه نمی توانید میگذارید و انچه را می توانید به باد فراموشی میگذارید و انگار دنیا را با این کار تان فتح میکنید… وای به حال افغانستان و ایران که روشنگرانش چنین باشند…

من و رفیقم وقتی این حرفها را شنیدیم یکی به سوی دیگر نگاه کردیم و با شتاب بدون کوچکترین مکث از اتاق پریدیم بیرون . وقتی در سرویس نشستیم ایشان میگفت که داروین……

 

نویسنده:عارف فرمان – خامه پرس

 http://www.molkaneh.com/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%87%DB%8C%DA%86-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF/

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.