چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

انتشارو چاپ کتاب با کمترین هزینه
چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

چاپ و نشر کتاب علمی- آموزشی- فرهنگی- کودک و نوجوان

انتشارو چاپ کتاب با کمترین هزینه

دکتر مهر محمدی : تبیین انتظارات متقابل جامعه علمی مطالعات برنامه درسی و نظام آموزشی

   

تبیین انتظارات متقابل جامعه علمی مطالعات برنامه درسی و نظام آموزشی: بحثی در زمینه بازسازی منزلت حرفه‏ ای رشته و دانش‌آموختگان آن در جامعه ایران

دکتر مهر محمدی

چکیده: بحران هویتی رشته مطالعات برنامه درسی را رنج می‏دهد. به‌رغم توسعه کمی قابل‌توجهی که رشته با آن مواجه بوده و اقبال قابل‌توجهی که دانشجویان به این رشته نشان داده‏اند اما هنوز مرزهای رشته به‌درستی تعریف و تبیین نشده است. این تعین نایافتگی حدود و ثغور موضوعی و مفهومی رشته گرچه آزاردهنده است، اما می‏توان آن را به یک فرصت تبدیل کرد و از آن مبنا و متکایی برای نوگرایی، خلاقیت و تکثرگرایی هویتی ساخت. در این نوشتار رفتار نظام آموزشی در قبال دانش‌آموختگان رشته مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و بر این نکته تأکید شده که به‌رغم بحرانی که در حوزه هویتی گریبان رشته را گرفته است، دانش‌آموختگان آشنا با این حوزه دانشی مستحق این میزان بی­توجهی و بی­مهری نیستند. در ادامه تحت عنوان انتظار نظام آموزشی از جامعه علمی مطالعات برنامه درسی به موضوع بازنگری در رویکرد تربیت دانش‌آموختگان پرداخته شده که درواقع وظیفه اصلی و مورد غفلت واقع شده متولیان رشته در جامعه است. در اثر این بازنگری، هویت‏های تخصصی می‏تواند به شکلی برجسته‏تر از آنچه اکنون وجود دارد نمایان شود و ظرفیت خدمت‏رسانی دانش‌آموختگان به نظام آموزشی نیز بالاتر رود. در پایان نقشه تکثر هویتی در رشته معرفی و چارچوب برنامه‏ای همسو با آن برای دوره دکتری رشته ارائه شده است. به زعم نگارنده اجرای این برنامه بدیلی برای برنامه درسی کنونی است و می‏تواند هدف اعطای هویت تخصصی به دانش‌آموختگان رشته را بهتر تأمین نماید.

کلیدواژگانکلیدواژگان: مطالعات برنامه درسی؛ هویت تخصصی؛ هویت عام؛ بحران هویت

 

مسئله چیست؟

    سخن درباره بحران هویتی در رشته برنامه درسی فراوان گفته شده و می‏شود. بحران هویتی خود معانی متعددی دارد. نخست، بحران هویتی به معنای تکثر گفتمانی ممکن است مورد نظر باشد. همچنان که پاینار و دیگران (1995) از آن یادکرده‌اند. دوم، بحران هویتی به معنای نامشخص بودن مرزها و چیستی آن همچنان که جکسون (1992) اشعار داشته است که «مرزهای این رشته آن‌چنان باز هستند که ممکن است بتوان پرسید آیا اساساً مرزی در میان هست؟ برای برخی این موقعیت دردسرآفرین است و برای برخی دیگر هیجان‌آور، اما برای همگان می‏تواند بعضاً نمودی گیج‌کننده داشته باشد.»

     این نوشتار قصد پرداختن به مسئله هویت به معنای نخست را نداشته و بر آن است تا با ترجمه مقوله «هویت» به «منزلت»، زمینه‏های بازسازی منزلت دانش‌آموختگان رشته در محیط ایران را تجزیه و تحلیل کند. معنای دوم نیز مستقیماً در دستور کار نیست و تنها به شکل ضمنی با بحث این نوشتار ارتباط دارد. فرض نویسنده در این گزینش آن است که از منظر منزلت حرفه‏ای نیز می‌توان به مقابله با بحران هویت رفت و مسئله عاجل دانش‌آموختگان رشته برنامه درسی در کشور ما التفات به چنین منظری را طلب می‏نماید. قابل‌توجه و تأکید اینکه با این تعبیر و تفسیر از مسئله هویت، یعنی ترجمه آن به منزلت حرفه‏ای، مسئله به‌طور طبیعی و تا حدود زیادی از یک مسئله فرامحلی و جهانی به مسئله‌ای محلی و بومی تبدیل می‏شود. البته هویت به معانی عدم تعین گفتمانی یا عدم توافق درباره مأموریت رشته موضوعیت خود را برای دانش‌پژوهان و دانش‌آموختگان از دست نمی‏دهند، بلکه تنها به‌عنوان موضوعی که در کانون توجه این نوشتار است برگزیده نشده است.

     اکنون می‏توان این پرسش را مطرح کرد که آیا مسئله یا بحرانی در زمینه منزلت حرفه‏ای دانش‌آموختگان رشته مطالعات برنامه درسی وجود دارد؟ اگر چنین است چه شواهدی در حمایت از آن می‏توان ارائه کرد؟ پاسخ نگارنده به این پرسش‏ها بر پایه تجربه زیسته گسترده و فراگیری به دلیل قرار داشتن در مرکز اتفاقات مربوطه و اعتبار پدیدار شناختی مثبت است. بدین معنا که بحران در منزلت حرفه‏ای دانش‌آموختگان را واقعیتی تلخ و نامبارک می‏داند. به دیگر سخن دانش‌آموختگان رشته دارای منزلتی به اعتبار ظرفیت‏های منحصربه‌فرد حرفه‏ای و رشته‏ای نیستند تا جایی که می‏توان گفت در جامعه ایران و به‌ویژه تا آنجا که به نظام آموزشی و به‌کارگیری خدمات دانش‌آموختگان این رشته مربوط می‏شود، اعلام مرگ رشته خلاف واقع نیست. نشانه‏های این مرگ را در «نادیده انگاری» اصحاب رشته در ظرفیت فردی و سازمانی آنان به هنگام تدوین اسناد سیاستی می‏بینیم که مستقیماً به قلمرو برنامه درسی مربوط‌اند و همچنین در عدم حضور یا حضور بسیار کم‏رنگ و نامحسوسشان در شکل دادن به گفتمان رسمی برنامه درسی در نظام آموزشی، خواه در سطح آموزش و پرورش یا در سطح آموزش عالی، می‏توان یافت. شرایط کشور ما از این جهت با آنچه در اواخر دهه 60 میلادی، شواب (1969) و در دهه 70 میلادی، هیوبنر (1976) در جامعه امریکا سراغ می‏گرفتند همانند و هماهنگ است.

     در سطح آموزش و پرورش تدوین «برنامه درسی ملّی» (1389- 1384) را می‏توان مورد توجه قرار داد. مهم‏ترین سند حوزه برنامه درسی کشور و به تعبیر دست‌اندرکاران آن قانون اساسی برنامه درسی. سندی که مدیریت کلان علمی آن به هیچ‌یک از متخصصان یا تنها نهاد تخصصی برنامه درسی کشور واگذار نشد[1]. در این زمینه در ظرفیت فردی و جمعی و از زبان رشته، نقدهایی به صلاحیت تخصصی مدیران پروژه وارد شد (مراجعه شود به: مهرمحمدی، 1387) که شنیده نشد. در فرایند تولید سند برنامه درسی ملّی نیز که کمیته‏های تخصصی متعددی عهده‌دار تدوین پیش‌نویس بخش‏های مختلف بودند در بسیاری از موارد مسئولیت کمیته‏های تخصصی را افراد غیرمتخصص داشتند و نهایتاً در فرایند تصویب و تصمیم‏گیری نهائی هم مدیریت کلان پروژه با استفاده از اختیارات مدیریتی خود بیشترین نقش را در جرح و تعدیل، بازنگری و حتی دگرگون ساختن پیشنهادهای ارائه شده داشت[2]. البته فشارها و مطالبات حرفه‏ای انجمن در یک مورد که به اعتبار یابی یکی از پیش‌نویس‌های سند برنامه درسی ملّی مربوط می‏شد نتیجه بخش بود (موسی پور، 1390). درباره طرح اعتبار یابی هم ضمن اینکه واگذاری آن به یکی از متخصصان برنامه درسی را باید نقطه اوج سهیم کردن حاملان دانش برنامه درسی در این طرح به حساب آورد، لیکن باید درباره میزان توجه به یافته­ها و اِعمال آن در تدوین ویراست نهایی بررسی دقیق‌تری به عمل آورد تا میزان تأثیرگذاری این فعالیت علمی در تکوین سند نهایی آشکار گردد. درمجموع چنانچه بخواهیم از میزان مشارکت دانش‌آموختگان و متخصصان رشته در تدوین این سند راهبردی در حوزه برنامه درسی برآوردی ارائه کنیم، من در خوش بینانه ‏ترین حالت سهم جامعه علمی برنامه درسی کشور را بیش از 30 درصد ارزیابی نمی‏کنم.

     در حوزه آموزش عالی نیز متأسفانه نگارنده نمی‌تواند روایتی امیدوارکننده‌تر ازآنچه درباره آموزش و پرورش گفته شد؛ پیش رو قرار دهد. در آموزش عالی ایران گرچه در دوره اخیر (1392-1384) حرکت انقباضی در زمینه استقلال عمل دانشگاه‏ها در حوزه برنامه‏ریزی درسی را شاهد بوده‏ایم[3] که خود موجب محدود شدن بستر فعالیت حرفه‏ای دانش‌آموختگان رشته شد، اما بازنگری و تحول در شکل تمرکزگرای آن در کانون توجه بوده است. کمیته‏های تخصصی زیرمجموعه شورای عالی برنامه‏ریزی احیاشده و در برنامه پنجم توسعه کشور (1394-1390) نیز بازنگری در سرفصل‏های برنامه‏های درسی مصوب رسماً جزء وظایف دستگاه آموزش عالی قرار گرفت (رجوع شود به بند الف ماده 15 از فصل دوم قانون که مربوط به علم و فناوری است). از منظر ظرفیت بستر فراهم آمده برای فعالیت متخصصان رشته برنامه‏ریزی درسی، باید گفت در این ایام شاهد دوچندان شدن تلاش و تکاپو در سطح دستگاه ستادی آموزش عالی و خصوصاً در قالب ساماندهی تشکیلات تازه‌ای با نام «دفتر برنامه‏ریزی و پشتیبانی آموزش عالی» (در سال 1389) بوده‏ایم، این تلاش می‏توانست تا حدودی محدودیت‏های حرکت انقباضی را جبران کند و ظرفیت‏های رشته را در خدمت پشتیبانی و ارتقاء کیفیت این فعالیت‏ها قرار دهد اما هرگز چنین اتفاقی در سطح خرد یا کلان نیفتاد. برعکس کوشش‏های فردی و جمعی برای ورود به عرصه مشارکت در ظرفیت‏های مختلف به‌طور کامل بسته شد و دست‌اندرکاران بخش‏های مرتبط با برنامه‏ریزی درسی با پیش گرفتن سیاستی که شایسته توصیفگرهای «خودشیفتگی و استغنا» است به اداره امور پرداختند. در این دوره که در سطح خرد تلاش‏های گسترده‏ای برای بازنگری در برنامه‏های درسی دانشگاه­ها انجام گرفت و در سطح کلان نیز برنامه‏های راهبردی توسعه آموزش عالی تدوین شد متخصصان برنامه درسی حضوری اندک و بسیار کم‌فروغ در صحنه داشتند. تا جایی که متولیان امر که خود به قرینه پیشینه تحصیلی و پژوهشی از تخصص در رشته بهره‏ای نداشتند به انتشار آثار تخصصی در زمینه برنامه درسی آموزش عالی پرداختند[4] ایشان حتی فرصت ایفای نقش پشتیبانی در فعالیت‏هایی از قبیل مدیریت علمی برگزاری همایش‏های تخصصی را از دانش‌آموختگان رشته و نهاد تخصصی برنامه درسی کشور دریغ کردند[5]. عاقبت انجمن مطالعات برنامه درسی در انجام وظیفه صیانت از منزلت رشته و دانش‌آموختگان آن در تاریخ 29/03/92 نامه‏ای را خطاب به مسئولین امر منتشر ساخت که برای آگاهی از مضامین آن می‌توان به سایت انجمن مطالعات برنامه درسی ایران مراجعه نمود.

الف: مطالبه جامعه علمی برنامه درسی از نظام آموزشی: آیا رفتار نظام آموزشی در این زمینه قابل دفاع است؟

     بی‏توجهی گسترده به حوزه تخصصی برنامه ‏درسی و حاملان آن با اتکا به مشروعیت تخصصی نظام آموزش عالی کشور ناموجه و مردود است. این مشروعیت تخصصی را می‏توان در تربیت دانش‌آموختگان در این رشته در سطح تکمیلی و در مقیاسی بسیار چشمگیر جستجو کرد. بر اساس اطلاعات مندرج در جدول ذیل هرسال بیش از 750 دانش‌آموخته در سطح کارشناسی ارشد (با احتساب دو سال به‌عنوان متوسط طول دوره کارشناسی ارشد) از طریق دانشگاه‌های دولتی و آزاد روانه بازار کار شوند. در سطح دکتری هم اگر متوسط طول دوره را 4 سال در نظر بگیریم، سالانه با حدود 50 نفر دانش‌آموخته مواجه هستیم.

جدول 1- تعداد دانشجویان پذیرفته شده در دانشگاه‏های دولتی و آزاد در دوره کارشناسی ارشد و دکتری رشته برنامه‏ریزی درسی

 

سال 1388

سال 1389

سال 1390

سال 1391

ارشد

دکتری

ارشد

دکتری

ارشد

دکتری

ارشد

دکتری

دانشگاه‌های دولتی

209

30[6]

232

30

374

32

285

48

دانشگاه آزاد

42

9[7]

83

14

133

11

130

31

   

  این حجم از سرمایه‌گذاری برای تربیت دانش‌آموخته در این رشته با رفتار حاکی از بی‏اعتمادی تخصصی– حرفه‏ای در نظام آموزشی همخوانی نداشته و تناقض‌آمیز است. برای رفع تناقض یا باید الگوی رفتاری در تربیت نیروی انسانی متخصص در این زمینه تغییر کند، مثلاً رشته برنامه درسی از دستور کار نهادهای علمی کشور حذف شود، یا اینکه شاهد تغییر الگوی رفتاری در به‌کارگیری نیروی انسانی رشته باشیم. البته کیفیت و کفایت تخصصی و حرفه‏ای دانش‌آموختگان به‌عنوان یکی از عوامل توضیح‌دهنده این وضعیت موضوع بخش بعدی این مقاله است که در آنجا مّجازا از زبان متولیان نظام آموزشی مطالبات از رشته و دانش‌آموختگان مطرح و درباره کیفیت و کفایت بحث خواهد شد؛ اما، کیفیت و کفایت مضمون نقدی است که جامعه علمی رشته مطالعات برنامه درسی خود، آگاهانه نسبت به عملکرد خود مطرح می‏سازد و پدیده خانه‌تکانی در رشته را به‌عنوان حلقه‏ای مهم در ترمیم چرخه روابط معیوب و نامطلوب کنونی پیش می‏نهد.

     در این بخش که کانون توجه بر مطالبه مشارکت وسیع‏تر و معنادارتر دانش‌آموختگان رشته در فرایندهای گوناگون تصمیم سازی و تصمیم‌گیری در ابعاد خرد و کلان برنامه درسی در نظام آموزشی (اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی) است، مایلم توجیه اصلی این مطالبه را بر ظرفیت‏های حقیقی منبعث از پایگاه دانشی ویژه رشته[8] استوار سازم و بر آن اساس آشکار سازم که حضور دانش و دانش‌آموخته رشته در فرایندهای پیش‌گفته چه آثار مثبتی را می‏تواند (می‏توانست) برای توسعه نظام آموزشی کشور به ارمغان آورد.

  • ظرفیت‏های خدمت‌رسانی دانش برنامه درسی به نظام آموزش و پرورش کشور
  • تدوین برنامه درسی ملّی (ویراست‏های متوالی بر مبنای الزامات اسناد بالادستی توسعه) بر مبنای شاخص‏های مورد نظر نظام آموزشی و تجربیات جهانی؛
  • طراحی الگوی اجرای برنامه‏های درسی جدید به‌ویژه برنامه‏های منطبق با برنامه درسی ملّی در هر مقطع زمانی؛
  • تدوین و ارائه الگوی عام طراحی برنامه درسی بر مبنای دانش و تجربیات متراکم در رشته و الگوهای خاص رشته‏ای همسو با آن؛
  • تدوین و ارائه الگوی ارزشیابی کیفیت اجرای برنامه درسی منطبق با مقتضیات بومی؛
  • کمک به توسعه پژوهش‏های برنامه درسی با استفاده از ظرفیت رویکردهای پژوهشی متنوع؛
  • مشارکت در تولید برنامه درسی برای حوزه‏های یادگیری مختلف؛
  • ارزشیابی از عملکرد برنامه درسی کشور بر اساس ملاک‏های مورد تفاهم با آموزش و پرورش و ارائه گزارش آسیب‌شناسی در فواصل زمانی مورد نظر (سالانه یا...)؛
  • طراحی و اجرای برنامه توانمندسازی برنامه‏ریزان درسی کشور از نظر دانش و مهارت برنامه درسی؛
  • طراحی تشکیلات مناسب برنامه‏ریزی درسی با هدف کاهش تمرکز و اعطای اختیارات تصمیم‌گیری در حد بهینه با سطوح غیر مرکزی؛
  • تولید دانشنامه برنامه درسی و به‌روزآوری آن در فواصل زمانی مورد نظر آموزش و پرورش؛
  • دریافت نظرات تخصصی در خصوص موضوعات و نوآوری از جامعه علمی و ارائه آن به مراجع سیاست‌گذاری و تصمیم‏گیری؛
  • تدوین تجربیات کشور در خصوص تجربیات برنامه‏ریزی درسی کشور (دانش بومی) و ارائه آن به مجامع بین‌المللی؛
  • ارائه خدمات حرفه‏ای و تخصصی متناسب با اقتضائات ساختار تصمیم‏گیری مشارکتی به مسئولان مناطق آموزشی، مدارس و معلمان؛
  • تدارک زیرساخت‏های لازم برای پاسخگویی به نیازهای گروه‏های برنامه‏ریزی درسی از حیث دیدگاه‏های تازه و تجربه‏های جهانی.
  • ظرفیت‏های خدمت‌رسانی دانش برنامه درسی به نظام آموزش عالی کشور
  • کمک به تدوین الگوی ناظر به کاهش تمرکز یا تقسیم‌کار معقول میان وزارت علوم و دانشگاه­ها در زمینه تولید برنامه درسی[9]. تبیین حوزه‏های اختیارات به شکلی که متضمن استقلال عمل و تحرک دانشگاه‏ها نیز باشد، مثلاً محدود شدن نقش وزارت به حوزه‏های حاکمیتی سیاست‌گذاری و پشتیبانی از دانشگاه­ها[10]؛
  • کمک به تدوین الگوهای نظری طراحی و تولید برنامه درسی که به برنامه‏ها امکان ایفای نقش توسعه‏ای پررنگ‌تری بدهد[11]؛
  • کمک به شکل‌گیری نهادها و تشکیلات متناسب با نقش برنامه‏ریزی درسی در سطوح مختلف نظام آموزش عالی به‌ویژه دانشگاه‌های کشور[12]؛
  • کمک به تدوین الگوهای ارزشیابی و بازنگری در برنامه‏های درسی و نهادینه کردن جریان تولید و بهسازی برنامه‏های درسی؛
  • کمک به تدوین و اجرای برنامه‏های توسعه حرفه‏ای استادان و افزایش دانش و مهارت آنان در برنامه‏ریزی درسی؛
  •  کمک به برقراری یا توسعه تعاملات علمی با نهادهای تخصصی بین‌المللی و فراهم کردن زمینه‏های داد و ستد مؤثر تجربه‏ها و دانش برنامه‏ریزی درسی میان ایران و سایر کشورها؛
  • کمک به طراحی سازمان و تشکیلاتی در ستاد وزارت علوم که به‌مثابه اتاق فکر برنامه درسی عمل کرده و مستمراً ایده‏های جدید و تجربه‏های سودمند داخلی و بین‌المللی را به نهادهای ذی‌ربط دانشگاهی منتقل کند؛
  • کمک به ارائه طریق تخصصی برای تحقق سیاست‌های نظام مانند عطف توجه به بحث تربیت در برنامه‌های درسی دانشگاهی؛
  • تدوین و ارائه چارچوب راهنمای تولید برنامه درسی بر مبنای قرائتی تخصصی از پدیده برنامه درسی و فاصله گرفتن از قرائت حداقلی کنونی که برنامه درسی را در سرفصل خلاصه می‏کند؛
  • کمک به تولید برنامه‏های درسی دارای غنای آموزشی (پداگوژیک) بیشتر در رشته‏های مختلف با ارائه خدمات تخصصی به کمیته‏های مختلف به‌ویژه در تصمیم‌گیری آنان در زمینه مؤلفه‌های پداگوژیک برنامه درسی (ایفای نقش مشاور برنامه درسی برای کمیته‏ها)؛
  • کمک به اتخاذ تصمیمات و سیاست‏های قابل دفاع‏تر و کارساز‏تر در ارتباط با برنامه‏های درسی آموزش عالی[13]؛
  • شکل دادن به شبکه پژوهش برنامه درسی در سطح آموزش عالی کشور و توسعه پژوهش‏ها با استفاده از ظرفیت روش‏های گوناگون پژوهشی؛
  • کمک به طراحی و راهبری پایگاه اطلاعاتی نوآوری‏های برنامه درسی آموزش عالی؛
  • کمک به تدوین فنی و تخصصی تجربیات ایران در حوزه برنامه درسی آموزش عالی (تولید علم بومی) و تدارک جایگاه مناسب علمی برای کشور در سطح بین‌المللی؛
  •  کمک به شکل‌گیری رابطه ارگانیک میان آموزش و پرورش و آموزش عالی به‌عنوان مناسب‏ترین حلقه وصل، چون متخصصان رشته برنامه درسی به دلیل ماهیت رشته آموزش و پرورش را بهتر می‏شناسند و در آموزش عالی هم زندگی می‏کنند (مثلاً در برنامه‏ریزی‏های تربیت‌معلم به کمک وزارت علوم بیایند و مسائل و معضلات مرتبط با ایده تأسیس دانشگاه مستقل برای تربیت‌معلم را از دیدگاه تخصصی آشکار سازند).

     این ظرفیت‏ها را شاید در یکایک دانش‌آموختگان رشته نتوان سراغ گرفت. به دیگر سخن از منظر کیفیت شاید حرف و حدیث‏هایی وجود داشته باشد که ایجاب نماید موضوع کیفیت و ارتقاء آن از زوایای مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. یکی از این زوایا با عنوان «انتظار نظام آموزشی از جامعه علمی» در بخش بعدی بررسی تفصیلی می‏شود. در این بخش که درباره انتظارات جامعه علمی از نظام آموزشی است، باید بر این نکته پای فشرد که یکی از عوامل کاهش کیفیت، افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو است که در جدول 1 اعداد و ارقام آن عرضه شد. جامعه علمی رشته برنامه درسی باید بر تعدیل این شکل بی‏معنای توسعه کمی به‌عنوان یکی از مطالبات جدی خود تأکید کند.

     جمع‌بندی مطالبه اصلی جامعه علمی برنامه درسی کشور از متولیان نظام آموزشی، اقبال بیشتر به دانش‌آموختگان رشته در استفاده از ظرفیت تخصصی و حرفه‏ای آنان و افزایش کارایی نظام آموزشی است. به دیگر سخن مطالبه از جنس دیده شدن، شنیده شدن، جدی گرفته شدن و به بازی گرفته شدن در راستای منافع ملّی است و در این مطالبه خود را هماهنگ با سایر جوامع علمی کشور و نه تافته‏ای جدا بافته، می‏داند.

ب: مطالبه نظام آموزشی از جامعه علمی: آیا ظرفیت دانش‌آموختگان رشته برنامه درسی برای ارائه خدمات حرفه‌ای مؤثر قابل احراز است؟ آیا دانش‌آموختگان از ظرفیت‏های حرفه‏ای برخوردارند؟

     رشته مطالعات برنامه درسی در حال حاضر به تربیت عناصر «کلی‌نگر» یا جنرالیست در تخصصی‏ترین سطح یعنی در دوره دکتری می‏پردازد و این جنبه، یعنی عدم اعطای قابلیت‏ها و ظرفیت‏های ویژه تخصصی و حرفه‏ای، آسیب‏هایی را متوجه منزلت رشته کند. تاریخچه شکل‏گیری این برنامه نشان می‏دهد که به شرایط اجتماعی و دوره زمانی متفاوتی تعلق دارد. آن شرایط هم‌اکنون دگرگون شده و کارایی و پاسخگویی برنامه را به چالش کشیده است. بخش قابل‌توجهی از دانش‌آموختگان رشته در سطحی که از آنان انتظار می‏رود کارکردهای معتبر حرفه‏ای ندارند و این خود معلول عدم برخورداری از هویت‏های ویژه تخصصی است که رشته بالقوه واجد آن است. بدین گونه هویت‏های عمدتاً نامتمایز و یکدستی را می‏بینیم که به دلیل ژرفای تخصصی ناکافی پاسخگوی نیازهای متنوع و تخصصی جامعه و نظام آموزشی نیست. تخصصی‏تر کردن رشته مطالعات برنامه درسی از الزامات بازیابی منزلت اجتماعی رشته در ایران است و دست‌کم به همان اندازه که اصلاح بینش و نگرش متولیان نظام آموزشی نسبت به رشته نیازمند تصحیح و ترمیم است، این راهبرد ترمیمی و اصلاحی از نظر رویکرد تربیت نیروی انسانی متخصص نیز باید موردتوجه واقع شود. کوشش در این جهت را می‌توان با فرضی منطقی، مجازاً به متولیان نظام آموزشی نسبت داده و مطالبه آنان از جامعه علمی مطالعات برنامه درسی دانست.

     ذکر این نکته نیز لازم است که هویت حرفه‏ای و تخصصی دانش‌آموختگان رشته از دید بخش فراوانی از اعضاء جامعه دانش‌آموختگان هم با پرسش و بحران مواجه است. نگارنده شخصاً مخاطب پرسش‏های فراوانی در این زمینه بوده است و شکل‌گیری یک گروه ویژه پژوهشی در انجمن مطالعات برنامه درسی برای پرداختن به همین موضوع از آثار این دغدغه‏هاست[14]. شاید بتوان عملکرد نظام آموزشی یا جامعه بهره‌برداران که را معلول نا خودباوری یا احساس فقدان هویت حرفه‏ای و آکادمیک دانش‌آموختگان دانست. این رابطه حتی اگر از نوع قطعیِ علت و معلولی نیز نباشد رابطه‌ای نرم از نوع همبستگی دارد. به دیگر سخن بعید نیست که شرایط عمومی دانش‌آموختگان از نظر ضعف مفرط در هویت حرفه‏ای و تخصصی با بی‏مهری­ها و بی‏عنایتی­ها رابطه داشته و مدیران نظام آموزشی با تعمیم نابجا و آمیخته با خطا این نقصان را به آحاد جامعه علمی تسری داده باشند. از منظر دانش‌آموختگان نیز آگاهی از ضعف‏ها و کاستی­ها ویژگی مثبت جرئت پذیری برای مطالبه حق حضور و مشارکت در عرصه‏های تخصصی را از بخش عمده از آنان سلب می­نماید.

     البته با قطعیت نمی‏توان گفت این راهبرد برای ارتقاء جایگاه و منزلت حرفه­ای دانش‌آموختگان نزد صاحب‌نظران رشته مطالعات برنامه درسی از حمایت و حقانیت تام و تمام برخوردار است. اشکالات و نقدهایی می­تواند از منظر «جزئی‌نگر» شدن به این راهبرد وارد شود که نتیجه آن دفاع از جریان اعطای قابلیت‏های گسترده اما با ژرفای کم (دست‌یابی به شایستگی نسبی در حوزه‏های متعدد) است. جالب است بدانیم برخی از صاحب‌نظران برنامه درسی حامی این راهبردی‌اند. ازجمله می‌توان به دیدگاه پیتر الیوا اشاره کرد (2008) که معتقد است دانش‌آموخته برنامه درسی باید بتواند گستره‏ای از نقش‏ها را ایفا کند:

«متخصص برنامه‌ درسی هم‌زمان بایستی فیلسوف، روان‌شناس، جامعه‌شناس، کارشناس روابط انسانی، کارشناس تکنولوژی، نظریه‌پرداز، مورخ، متخصص یک یا چند رشته‌ی علمی، ارزشیاب، محقق، مدرس و تحلیل‌گر سیستم باشد» (ص 15).

     به هر روی نویسنده ورود به این مناقشه را به زمان دیگری وا‌می‌گذارد و از راهبرد اعطای هویت اختصاصی به‌عنوان وسیله بازسازی اعتبار و حیثیت حرفه‏ای دانش‌آموختگان حمایت می‏کند. این حمایت اجمالاً از این توجیه برخوردار است که در جریان عملیاتی کردن این راهبرد می­توان به تحقق پاره‏ای از شایستگی‏ها یا نقش‏های مشترک نیز نظر داشت و با پیش‏بینی دروس مشترک به آن جامه عمل پوشاند. بهره‌برداری از تجارب سایر کشورها در این زمینه هم موضوعی است درخور پژوهش، که می‏تواند به‌عنوان شواهد تجربی مورداستفاده و استناد موافقان و مخالفان این راهبرد قرار گیرد.

     بر این اساس، صرف‏نظر از اینکه بستر جامعه تا چه اندازه مهیای بهره‌برداری است، درمان اصلی این درد بازگرداندن حس خودباوری و اعتمادبه‌نفس حرفه‏ای و تخصصی به دانش‌آموختگان است، جستجو کرد. این حس در خلأ شکل نمی‏گیرد و پیوندی محکم با قابلیت‏ها و ظرفیت‏های کسب شده حرفه‌ای و تخصصی دارد و مستقیماً از آن تأثیر می‏پذیرد. نتیجه اینکه بهترین راهبرد برای مواجهه با بحران عدم مشروعیت رشته در سطح جامعه و بحران منزلت که هم‌اکنون عمده دانش‌آموختگان رشته مطالعات برنامه درسی با آن مواجه‌اند، خانه‌تکانی و بازسازی رشته با عنایت به ظرفیت وسیع و معنادار هویت نهفته در آن است. به‌عبارت‌دیگر باید هویت‏های تخصصی فراوانی که هم‌اکنون پوشیده‌اند شناخت، هویت‏هایی که در زیر آوار هویت عام تخصصی یا همان رویکرد تربیت جنرالیست مدفون‌اند و با قرار دادن آن‏ها در معرض دید تازه‌واردان و علاقه‌مندان ورود به رشته آنان را به آینده حرفه‏ای‏شان امیدوار ساخت.

     در پردازش این بحث می‏توان به بیان موقعیت مسئله‌ای رشته از منظر دانش میان‌رشته‌ای هم اشاره کرد (مهرمحمدی،1392). توضیح اینکه رشته برنامه درسی، به‌عنوان حوزه‏ای تخصصی، میان‌رشته‌ای و به رسمیت شناخته شده، قطعاً دارای هویتی است که متمایز از حوزه‏ها یا تخصص‏های دیگر است[15]. گرچه این هویت ممتاز در آن درجه از شفافیت و اجماع همانند رشته روان‌شناسی یا فلسفه تعلیم و تربیت نباشد. به دیگر سخن، شاید در سطح «دانش ضمنی[16]» دانش‌آموختگان این رشته و جامعه علمی تعلیم و تربیت کشور باشد و با نمادها و نشانه‏هایی مانند برخورداری از انجمن علمی مستقل و گروه‏های آموزشی در دانشگاه‏های متعدد پشتیبانی گردد؛ اما وقتی فراتر از یک دریافت اولیه شهودی و قرائنی از آن دست که اشاره شد مثلاً از دانش‌آموختگان خواسته شود هویت حرفه‏ای متمایز خود از دانش‌آموختگان سایر رشته‏ها را توضیح دهند (یعنی در سطح «دانش تصریح‌شده») با دشواری مواجه می‏شوند. درست به همین علت بود که تعدادی از دانشجویان و دانش‌آموختگانی که چنین دغدغه‌ای داشتند جلساتی را طی مدت یک سال (در سال‏های 89 و 88) تشکیل دادند و در این جلسات از ابعاد مختلف؛ به‌ویژه از بعد تبیین وجوه ممیز رشته برنامه درسی از سایر حوزه‏های تخصصی تعلیم و تربیت مانند تکنولوژی آموزشی؛ فلسفه تعلیم و تربیت، پداگوژی و ...؛ به گفتگو پرداختند[17]. هدف این نشست‏ها تبیین هویت ممتاز رشته از سایر رشته‏های قلمرو تعلیم و تربیت بود یا این فرض ضمنی که رشته برنامه درسی هویت واحد و یکپارچه‏ای دارد؛ اما اکنون بر این اصل تأکید کنیم که رشته برنامه درسی علاوه بر هویت یکپارچه‏ای که آن را از سایر رشته‏های تخصصی قلمروی تعلیم و تربیت متمایز می‏سازد، هویت متکثری دارد که باید به تبیین این وجه متکثر برای بالندگی و رشد رشته پرداخت. به‌بیان‌دیگر موقعیت هویتی رشته برنامه درسی را می‏توان از نوع وحدت در کثرت و کثرت در وحدت دید. نتیجه اینکه این بحث در لایه‏ای ژرف‏تر به موضوع هویت‏یابی دانش‌آموختگان در رشته اهتمام ورزید. این لایه، لایه «درون رشته‌ای» است که در سطحی عمیق‏تر لایه «بین‌رشته‌ای»، به بحث هویت می‏پردازد. به‌عبارت‌دیگر در خود رشته باید در جستجوی هویت‏های تخصصی ویژه بود و از سرگشتگی هویتی دانش‌آموختگان جلوگیری کرد.

     بنابراین رویکرد این نوشتار به مسئله‌ای که شرح آن گذشت، تأمل در حوزه هویت تخصصی دانش‌آموختگان برنامه درسی و فراخوان برای تبیین متفاوت چیستی رشته برنامه درسی است که عمدتاً درون رشته‏ای[18] است، نه بین‌رشته‌ای[19]. البته در دسته‌بندی هویت‏های ممکن که در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت، مواردی که با محوریت پیوند با حوزه‏های یادگیری است بین‌رشته‌ای هستند و مابقی درون رشته‏ای. این مبحث از مباحث کلان برنامه درسی برای هر رشته‏ای از رشته­های تخصصی به‌حساب می‏آید. طرفه آنکه رشته تخصصی برنامه درسی از این بحث کلان تخصصی غفلت ورزیده که مثال «کوزه‏گر و کوزه شکسته» را به ذهن متبادر می‏سازد.

نقشه تکثر هویتی

     نگارنده اکنون می‏خواهد به این پرسش پاسخ دهد که نقشه حرکت به سمت تکثر هویتی به نظر می‏رسد در نگاهی همه‌جانبه بتوان محورهای شش‌گانه زیر را برای تبیین قابلیت های تکثر هویتی در رشته مطالعات برنامه درسی بیان کرد. اجرای این نقشه البته، تابع شرایط ویژه‏ای است که متناسب با مطالبات هر یک از ابعاد شش‌گانه تکثر در آن جامعه وجود دارد.

  • تکثر بر پایه کارکردهای عام ( کارکردی[20]) چون پژوهشگری، آموزشگری، برنامه‏ریزی درسی (مهارتی/ عملی)
  • تکثر بر پایه حوزه‏های یادگیری (حوزه‏ای[21]) با تمرکز بر کارکردهای سه‏گانه پژوهشگری، آموزشگری و برنامه‏ریزی درسی در هر یک از حوزه‏ها
  • تکثر بر پایه دوره‏های تحصیلی (دوره‏ای[22]) با تمرکز بر کارکردهای سه‏گانه پژوهشگری، آموزشگری و برنامه‏ریزی درسی در هر یک از سطوح
  • تکثر بر پایه ابعاد موضوعی رشته (موضوعی[23]) چون تاریخ برنامه درسی، اجرای برنامه درسی، طراحی برنامه درسی، نظریه‏های برنامه درسی، فرهنگ و برنامه درسی، سیاست‌گذاری برنامه درسی و ...[24]
  • تکثر بر پایه گفتمان‏ها یا مبانی (گفتمانی[25]) چون گفتمان دینی، گفتمان معنوی، گفتمان پدیدار شناختی، گفتمان زیباشناختی، گفتمان سیاسی، گفتمان نهادی و ... .
  • تکثر بر پایه ترکیبی از ابعاد فوق (ترکیبی[26])، مثلاً هنر ابتدائی، تاریخ برنامه درسی علوم راهنمایی، اجرای برنامه درسی مطالعات اجتماعی دبیرستان. طراحی برنامه درسی با رویکرد پدیدار شناختی.

     نگارنده همچنین لازم می‏داند بر این معنا تأکید نماید که تحقق تخصص‏گرایی در رشته تنها در وضع آرمانی آن مستلزم تغییر در برنامه‏های درسی در دوره دکتراست و به نظر می‏رسد تعداد واحدهای دوره نیز باید از 18 واحد کنونی به حداقل 30 واحد (15 درس 2 واحدی) گذشته[27] افزایش یابد[28]. در کوتاه‌مدت از ظرفیت برنامه درسی دکتری موجود، با همین تعداد واحد، هم می‏توان بهره گرفت و دانشجویان ورودی را مکلف به انتخاب و تعقیب هویت تخصصی موردعلاقه خویش به شکل نسبتاً مؤثری کرد. بدین معنا که در آغاز متقاضیان ورود به دوره دکتری مطالعات برنامه درسی را در سطح وسیع با گستره تخصص‏های ممکن آشنا کرد تا این رشته با بصیرت بیشتری انتخاب شود. به دنبال پذیرش در دوره دکتری از هریک از دانشجویان تازه‌وارد خواسته می‏شود با اتکا به عواملی چون پیشینه، علائق و شرایط و واقعیت‏های بازار کار محلی، ملّی یا فراملی زمینه تخصصی خود را انتخاب کنند. دانشجو بدین ترتیب خواهد توانست اولاً با فرصت‏های یادگیری انفرادی متعددی که در دروس مشترک دوره دکتری گنجانده شده و ثانیاً با انتخاب سوژه رساله دوره دکتری که مهم‏تر و اثرگذارترین است، آگاهانه و هوشمندانه در جهت تکوین هویت تخصصی مورد نظر گام بردارد. کوتاه سخن اینکه تا تحول در فرایند تربیت دانش‌آموختگان رشته مطالعات برنامه درسی برخوردار از «تشخص تخصصی» نباید در انتظار تدوین، تصویب و اجرای طیف برنامه‏های درسی جدید ماند و اقدامات مربوطه گرچه در سطح محدود بایستی هرچه سریع‌تر در آموزش عالی ایران ظهور و بروز یابد. گرچه انتظار می­رود باهمت جامعه علمی برنامه درسی کشور، به‌ویژه انجمن تخصصی مطالعات برنامه درسی ایران، مآلاً شاهد رخداد اساسی‏تر تحول در برنامه و اجرای آن باشیم. بدیهی است راه‌حل کوتاه‌مدت و بلندمدت در عرض یکدیگر قرار ندارند. بدین معنا که با تحقق راهبرد بلندمدت کماکان فرصت‏های یادگیری انفرادی در دروس تشکیل‌دهنده برنامه درسی جدید وجود داشته و مورد بهره‌برداری قرار می‏گیرد.

منابع

پارسا، عبدالله، نقدی بر روند گسترش بی‌هدف رشته برنامه‌ریزی درسی در مقاطع تحصیلات تکمیلی. 1392. مقاله ارائه شده در همایش ملی تحول و بازنگری برنامه­های­درسی در آموزش عالی، دانشگاه تربیت مدرس.

موسی­پور، نعمت­الله، طرح اعتباربخشی برنامه درسی ملی، تهران؛ سازمان پژوهش و برنامه­ریزی آموزشی، 1392

مهرمحمدی، محمود، مفهوم­شناسی میان­رشته­ای آموزش­عالی، دانشنامه­ ایرانی ­برنامه­درسی، انتشار الکترونیکی؛ 1392 .

مهرمحمدی، محمود، نقدی و نظری بر نگاشت سوم سند «برنامه درسی ملّی جمهوری اسلامی ایران». فصلنامه مطالعات برنامه درسی، سال پنجم، شماره 18، پاییز 1389. ­ص 31-8

قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران (1394-1390)، مجلس شورای اسلامی.

قدیمی، سعید و محمدنژادی، بهزاد، شیوه­نامه تدوین و بازنگری برنامه درسی، انتشارات وزارت علوم و تحقیقات. آذرماه 1390

Oliva, Peter (2009). Developing the Curriculum (7th edition). Pearson Education: Allyn & Bacon: Boston.

Schwab,J. (1969). The Practical: A Language for Curriculum, The University of Chicago Press, Vol. 78, No. 1 (Nov. 1969), pp. 1-23

Schwab,J.(1983). The Practical 4: Something for Curriculum Professors to Do. Curriculum Inquiry, Vol. 13, No. 3 (Autumn, 1983), pp. 239-265

Heubner,D.(1976). The Moribund Curriculum Field: Its Wake and our Work. Curriculum Inquiry, V.6,N.2. pp 153-167

Jackson, P. (1992). Conceptions of Curriculum and Curriculum Specialists. In P. Jackson (Ed.), Handbook of Research on Curriculum , New York: Macmillan, pp. 3-40

 

 

پیوست

چارچوب پیشنهادی برای برنامه رشته مطالعات برنامه درسی در دوره دکتری

 

هدف

تعداد درس

تعداد واحد

توضیحات

دروس الزامی / تجویزی یا تک وضعیتی

 

معطوف به انتقال دانش سازمان‌یافته در رشته و فصل مشترک هویتی دانش‌آموختگان رشته

7

14

عناوین پیشنهادی دروس:

1 نظریه‏ها و گفتمان‏های برنامه درسی

2 تاریخ‌شناسی تحولات برنامه درسی

3 طراحی و تدوین برنامه­ درسی

4 اجرای برنامه­ درسی

5 ارزشیابی برنامه درسی

6 روش‌شناسی پژوهش

7(برنامه درسی دوره‏های تحصیلی

دروس گرایشی/ نیمه تجویزی یا چند وضعیتی (انتخابی)

معطوف به انتقال دانش سازمان‌یافته در حوزه‏های تخصصی ویژه

6

12

حداقل 2 گرایش از میان گرایش‏های تخصصی ممکن برای بالا بردن احتمال دست‌یابی به اشتغال مولد، هر گرایش شامل 3 درس الزامی

دروس انفرادی/ غیر تجویزی یا بی وضعیت (اختیاری)

معطوف به انتقال دانش تخصصی ویژه در درون گرایش­ها

2

4

به ازای هر گرایش یک درس

رساله دکتری

معطوف به تولید دانش یا تحصیل شایستگی­های ویژه و مقوم هویت تخصصی

-

20

-

 



[1]. البته شورایی با عنوان شورای سیاست‌گذاری از سوی شورای­عالی آموزش و پرورش برای راهبری علمی این جریان شکل گرفت اما برآورد نگارنده که خود یکی از اعضا این شورا بود نقش این شورا در تکوین سند برنامه درسی ملّی به‌قدری کم‌رنگ بود که درمجموع می­توان آن را فاقد تأثیر ارزیابی کرد.

[2]. در مورد کمیته فناوری و تجهیزات آموزشی که مسئولیت آن با نگارنده بود این اتفاق به وقوع پیوست که اسناد مربوطه نیز قابل ارائه است.

[3] . اشاره به لغو آیین‌نامه 1379 که متضمن واگذاری مسئولیت به دانشگاه‏ها بود و جایگزین ساختن آن با آئین‌نامه‌ای در سال 1384 که عملاً مسئولیت در این زمینه را از دانشگاه‏ها سلب و به کمیته‌های مرکزی در وزارت علوم ارجاع می‏داد.

[4]  . برای نمونه به جزوه­ای حاوی اصول راهنمای برنامه‌ریزی در آموزش عالی که با عنوان « شیوه‌نامه تدوین و بازنگری برنامه درسی» منتشر شده است مراجعه شود.

[5] . در این زمینه به سه مورد که نگارنده در متن امور مربوطه قرار داشته است اشاره می‏شود:

  • به نتیجه نرسیدن پیشنهاد انجمن مبنی بر برگزاری «همایش بین‌المللی کیفیت در برنامه درسی آموزش عالی» با مشارکت وزارت علوم به‌رغم رایزنی صبورانه‏ای که دست‌کم دو سال به طول انجامید.
  • ممانعت از برگزاری همایش نقد رویکردهای بازنگری در برنامه‏های درسی علوم انسانی که منجر به حذف یازدهمین همایش سالانه انجمن از تقویم فعالیت‏ها در سال 1391 شد.
  • واگذاری مدیریت علمی همایش نقد و بازنگری در برنامه‏های درسی آموزش عالی( 1392) به اینجانب با تصویب شورای سیاست‌گذاری و بازپس‌گیری آن به دلیل در پیش گرفتن راهبرد مواجهه توأم با نقد از عملکرد.

[6] . ازآنجاکه در این سال­ها (88 و 89) آزمون ورودی دکتری توسط دانشگاه­های مجری و به‌صورت غیرمتمرکز برگزار می‏شده است، تعداد دقیق پذیرفته‌شدگان معلوم نیست. لیکن از تعداد دانشگاه‌های مجری دوره دکتری برنامه‌ریزی درسی می‏توان به تخمین 30 نفر رسید.

[7] . اطلاعات مربوط به دوره دکتری دانشگاه آزاد حاصل جمع دانشجویان پذیرش‌شده در سه واحد علوم و تحقیقات تهران، اراک و خوراسگان می‏باشد.

[8]. Knowledge base of the field

[9]. نگارنده در آغاز دولت دهم پیشنهادی در این زمینه تنظیم  و به معاون آموزشی ارائه داد که موردتوجه قرار نگرفت. این پیشنهاد متضمن تأسیس مرکزی با نام «مطالعات و توسعه برنامه درسی آموزش عالی» در معاونت آموزشی بود که در ساختار آن «معاونت مطالعات» (به‌منزله قوه عاقله یا اطاق فکر برنامه درسی با مسئولیت تولید الگوها و نمونه‏ها)  برای حمایت علمی از فعالیت‏های برنامه‏ریزی درسی در دانشگاه‏ها پیش‌بینی‌شده که این حمایت‏ها از طریق «معاونت توسعه» مرکز به «مراکز توسعه آموزش» EDC ها (شبیه به تشکیلاتی که در دانشگاه‏های علوم پزشکی استقرار یافته است) منتقل  شده و در برنامه‏ریزی‏ها جاری می‏شود.

[10]. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت نهم با لغو آئین‌نامه واگذاری اختیارات برنامه‌ریزی درسی به دانشگاه‏ها (مصوب 10/2/1379) به احیای شورای برنامه‏ریزی آموزش عالی و کمیته‏های آن (مصوب 11/12/1386) همت گماشت. متولیان کمیته‏های برنامه‏ریزی درسی در دوره اخیر، بعضاً از عدم مشارکت دانشگاه‏ها در فعالیت‏های برنامه‏ریزی درسی شکوه می‏کنند و ابراز می‏دارند که در این جهت انگیزه چندانی از خود بروز نمی‏دهند (به‌عنوان نمونه به سخنرانی آقای دکتر شعبانی رئیس محترم کمیته علوم پایه در همایش بازنگری برنامه درسی که در اردیبهشت 1392 در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد مراجعه شود). چنین وضعیتی را می‏توان طبیعی دانست و ازجمله به گرایش‏هایی نسبت داد که با تمرکز امور در ستاد، از دانشگاه‏ها سلب انگیزه می‏نماید. چاره مشارکت را، بنابراین، باید در تدوین الگوی بومی کاهش تمرکز جستجو کرد.

[11] . در این زمینه و به‌عنوان نمونه می‏توان به تلاش‏های به عمل آمده در دانشگاه هنر اصفهان برای طراحی الگوی برنامه درسی هنر اشاره کرد که می‏تواند از منظر دانش برنامه درسی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و ارتقاء یابد (مراجعه شود به مباحث همایش بازنگری برنامه درسی در آموزش عالی و سخنرانی نماینده این دانشگاه- اردیبهشت 1392، دانشگاه تربیت مدرس)

[12]. علاوه بر آنچه در پاورقی مربوط به بند نخست خدمات مورد اشاره قرار گرفت، از الگوی پیشنهادی شوآب برای شکل‌گیری نهاد متولی برنامه‌ریزی درسی در سطح مدارس ( نگاه کنید به : مقاله «پرکتیکال 4»،1983) می‏توان استفاده کرد و در سطح مناطق آموزش عالی (که خود پیشنهادی در چارچوب کاهش تمرکز آموزش عالی است) و همچنین در سطح دانشگاه‏ها، نهادهایی را با محوریت دانش‌آموختگان برنامه درسی تأسیس نمود.

[13]. برای نمونه می‏توان این پرسش را مطرح کرد که سیاست برنامه‏ای وضع شده برای رشته‏های فنی مهندسی مبنی بر صرف 3 تا 6 ماه در صنعت را چگونه می‏توان بهسازی کرد ( نقل از مصاحبه عامری، قائم‌مقام معاونت آموزشی، 12/07/1388).

[14]. این گروه ویژه پژوهشی در تاریخ 11/11/88 تأسیس شد و بحث‏هایی را از جمله در زمینه شناخت مرز موضوعی و مفهومی میانِ رشته برنامه درسی و بسیاری رشته‏های دیگر، مانند فلسفه تعلیم و تربیت، فناوری آموزشی، پداگوژی، تشکیل داد. درواقع به‌نوعی هویت شناسی از بیرون بیشتر اهتمام داشت تا هویت شناسی از درون.

[15]. این بیان نباید در تعارض با آنچه در ابتدای مقاله آمد ارزیابی گردد. واقعیت آن است که  به گفته گودلد، بحران هویتی ناظر به چیستی  یا نگاه به آن از درون رشته است نه ناظر به هستی آن‌که به رابطه آن با بیرون از خود مربوط است.

[16]. Implicit knowledge

[17]  نگارنده خود از شرکت‌کنندگان ثابت در این جلسات بود. گفتگوها  بسیار ارزنده و آموزنده بود که متأسفانه دوام نیافت.

[18]. intra-disciplinary

[19]. inter- disciplinary

[20]. General functions based

[21]. Learning domain based

[22]. Stage based

[23]. Subject  based

[24] . گرچه این موضوعات می‌توانند، طبق برنامه پیشنهادی نویسنده، اکثر عناوین دروس مشترک برنامه دوره دکتری را هم فراهم آورند.

[25]. Discourse based

[26]. Combinations based

[27] . در برنامه درسی دوره دکتری برخی دانشگاه‏های شناخته شده در سطح جهان تعداد واحدهای درسی حتی بیش از این میزان در نظر گرفته شده است.

[28] . برنامه پیشنهادی نگارنده که تنها یکی صور واقعی برنامه درسی دوره دکتری است در جدول پیوست مقاله در دسترس خوانندگان قرار داده شده است.

مراجع

منابع

پارسا، عبدالله، نقدی بر روند گسترش بی‌هدف رشته برنامه‌ریزی درسی در مقاطع تحصیلات تکمیلی. 1392. مقاله ارائه شده در همایش ملی تحول و بازنگری برنامه­های­درسی در آموزش عالی، دانشگاه تربیت مدرس.

موسی­پور، نعمت­الله، طرح اعتباربخشی برنامه درسی ملی، تهران؛ سازمان پژوهش و برنامه­ریزی آموزشی، 1392

مهرمحمدی، محمود، مفهوم­شناسی میان­رشته­ای آموزش­عالی، دانشنامه­ ایرانی ­برنامه­درسی، انتشار الکترونیکی؛ 1392 .

مهرمحمدی، محمود، نقدی و نظری بر نگاشت سوم سند «برنامه درسی ملّی جمهوری اسلامی ایران». فصلنامه مطالعات برنامه درسی، سال پنجم، شماره 18، پاییز 1389. ­ص 31-8

قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران (1394-1390)، مجلس شورای اسلامی.

قدیمی، سعید و محمدنژادی، بهزاد، شیوه­نامه تدوین و بازنگری برنامه درسی، انتشارات وزارت علوم و تحقیقات. آذرماه 1390

Oliva, Peter (2009). Developing the Curriculum (7th edition). Pearson Education: Allyn & Bacon: Boston.

Schwab,J. (1969). The Practical: A Language for Curriculum, The University of Chicago Press, Vol. 78, No. 1 (Nov. 1969), pp. 1-23

Schwab,J.(1983). The Practical 4: Something for Curriculum Professors to Do. Curriculum Inquiry, Vol. 13, No. 3 (Autumn, 1983), pp. 239-265

Heubner,D.(1976). The Moribund Curriculum Field: Its Wake and our Work. Curriculum Inquiry, V.6,N.2. pp 153-167

Jackson, P. (1992). Conceptions of Curriculum and Curriculum Specialists. In P. Jackson (Ed.), Handbook of Research on Curriculum , New York: Macmillan, pp. 3-40

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.