رئالیسم در تعلیم وتربیتبرخلاف آرمانگرایی که با "ذهن" و "خود " و"تصور"سروکاردارد، اصل اساسی" رئالیسم" این است که،اشیاء جهان خارج، تصویری خیالی نیستند . انها واقعا وجود دارند ، تجربه های ما مستقل نیستند ، بلکه دراثر واکنش وتعامل ما بااشیاء خارجی تعیین می شود . به این معنی که جهان خارجی ،که وجود واقعی دارد، تجارب ما راتحت تاثیر خود قرار می دهد.
این دیدگاه درزمان پیدایش این مکتب فلسفی، یک چشم انداز جدیدی بودلذا این نظرگاه جدید به عنوان رئالیسم نامیده شد.
مفروضات اساسی و اصول
اصلی
1- جهان خارجی یک واقعیت قابل
اطمینان است ، خواه بر ای انسان شناخته شده یا ناشناخته باشد. واقعیت ازقبل
وجود داردو
توسط انسان ابداع یاکشف می شود به این معنی که چه ذهن آن رادرک کند یانکند،مستقلاً
وجوددارای ودارای هستی است.بنابراین انسان ازطریق حواس ،فقط می تواندآنرادرک کند
2-رئالیسم حق بزرگی بر انسان
و تلاش های انسان دارد ، ازآن جاکه می گوید ،این تلاش ها باید
با علم و عقل سلیم همراه باشد . با این
حال ،
رئالیست ها ادعا می کنند که " انسان دارای توانایی های محدود ی است و یادگیری
برای یک انسان محدود ،لازم است ، "واقع گرایان "آرزودارند انسان بتواندبه فردی کاردان،
وعملگرا مبدل شود ودرعین حال همواره بطورعمیق وعمیقتر به جستجوگر حقیقت وواقعیت باشد
3- رئالیست می گویند که " ذهن "" Mind مانند هر چیز مادی دیگر دارای عملکرد ی مکانیکی است. لذامی تواند به مرورتوانایی اش کاسته شود. " همانطور که هر شی در جهان می تواند 'درست' یا 'نادرست' باشد،به همین نحو، فکر'نیزمی تواند درست' یا 'غلط '.باشد توسعه ذهن یافکر بخشی ازفرایندرشد وتوسعه در جهان است.
اگر
این مفهوم از واقع گرایان در آموزش و پرورش پذیرفته شود
پس از آن ما مجبور به این باورهستیم که ذهن کودکان ' صرفاً دوربین
هایی برای ثبت و واقعیت جهان هستند . فلاسفه می گویند که ذهن دامنه
وسیعی برای بالابردن غنی سازی،پربارسازی وخلاقیت دارد. .
4 - رئالیسم برای
ساختن کالبدی
از دانش سیستماتیک ، که خاص،معین و عینی است ، تلاش می کنندو ازطرفی با
دیدگاه علوم فیزیکی وطبیعی
توافق یاموافقت داشته باشد. . آنهامی گویند هر واقعیت را می توان با مشاهده ، تجربه ،
آزمایش و استدلال علمی ، قابل
اثبات یاشد، برای آنان ،معیار و سنگ محکی برای هرآنچه که واقعی است ،تجربه است.
هر
گاه تجربه ای ساده و مستقیم نمی تواند حقیقت عینیرا تعیین کند ،عقل
سلیم حکم می کندکه آن حقیقت را در تحقیقات علمی قرار
دهد .در
حال حاضر وقتی می بینیم جهان به
سمت سقوط بتها و سقوط آرمان های دست نایافتنی منجرشده است ، واقع گرایان بر نقش
هوش،به عنوان معنایی قابل توجه و بزرگ ، به
عنوان مفاهیم قاعده مندو توسعه کلی و ایده های انتزاعی . تاکیددارند
5- واقع گرایان همه
خاطرنشان کردند که ارزش ها عینی و دائمی هستند و می گویند که اگر چه نهادها و شیوه
های بسیار زیادی وجوددادند اما،ارزش های اساسی جامعه نباید تغییر کند.. وبه کودکان
باید این ارزش ها یی راآموخت ، که در طول تاریخ به اثبات رسیده اند.
همچنین بایدبه آنها ماهیت " راست " و " غلط " اموخت .
به
طور خلاصه، رئالیسم معتقد به سودمندی جهان و وجود مادی اند. این باور که
هر چه واقعی است مستقل نیزهست . هر چه درعالم واقع است،هست و وجود دارد. وجودهرامری
،به آگاهی ما ازآن بستگی نداردواین در بعدمقایسه ای درست ،نقطه ی مقابل با نظر ایده آلیست
هاست.بنابراین براساس نظررئالیست ها فرد واقعیت را نمی سازدبلکه ، او
فقط آن را می یابد
.
اصول اصلی
الف)
رئالیسم معتقد است جهانی را که ما درک می کنیم واقعی
است.
ب)
واقع گرایان اعتقادبه زندگی درزمان حال دارند.
ج ) آنها بر این باورند که حقیقت و هدف زندگی در توسعه وترقی
زندگی غیرنظام مند حال حاضر است
د)
شناخت ،واقعی است و می تواند توسط انسان جذب ودریافت
شود .غ)واقع گرایان بین «ظاهر یانمود» ‘و «
واقعیت » تمایز قائل می شوند.ل)رئالیسم معتقد
است که واقعیت عینی جدای ازچیزی است که در حوزه آگاهی ما درک می شود.
معرفت شناسی رئالیستی
شناخت یامعرفت به چیزی ازنظررئالیست ها وقتی حاصل می
شودکه ذهن انسان باجهان خارج ازخودتعامل داشته باشد.البته این شناخت درواقع باکمک
حس یابهتربگوییم اندام های حسی باکمک ادراک ذهنی صورت می پذیرد.
باورزئالیست های براین است که چون شناخت
مامربوط به جزء ظاهری یامادی اشیاء است وماده هم مدام درحال تغییروتحول است
بنابراین درک حسی ماازآن نمود های مادی متغیراست.به عبارت بهتر نوع احساس یاادراک
ذهنی وابسته به موقعیت ونوع وضعیت ان اشیاء یاماده است.پس شناخت فرایندی است که
نیازمنددوعامل اساسی داردیکی ادراک حسی ودیگری انتزاع عقلی. ازاین جهت می توان
دلیل اعتقادرئالیست هابه "تنویت"یا"دوگرایی"رابه خوبی درک کرد.
ارزش شناسی رئالیستی
ازنظررئالیست ها ماهیت ارزش هاازطریق شناخت قابل حصول یاپیش بینی است.آنان معتقدند ارزشگذاریهارامی توان برمبنای عینی موردقضاوت قرارداد.سازگاری باطبیعت دارای ارزش است وتعیین معیارهای مربوط به ارزشها ، توسط عمل عفل تعیین می گردد.ارزشهای فردی زمانی داری ارزشندکه باارزش های عمومی درتضادنباشند.علت هم این است ارزشهای عمومی ،انعکاس ارزشهای اجتماعی اند.
برنامه درسی
برنامه درسی رئالیستی درسطح دبستان،مربوط به مهارت های خواندن ،نوشتن وحساب کردن است.این برنامه هابایدبه دنبال نگرشهایی باشدتا "یادگیری "رابه عنوان هدفی مقدس ومثبت ،ارزش قائل شوند.برنامه درسی آنان درسطح دبیرستان هاوحتی دانشکده ها شامل معارفی است که توسط موفق ترین یافته هاوتحقیقات علمی حمایت شده ودراصل همان کنجینه های خردانسانی اند.
بطورکلی ،محتواوموضوعات درسی رئالیستی "موضوع محور"است وتنظیم وتدوین آنهاهم براساس اصول روانشناختی یادگیری،تنظیم می شود.به عبارت بهنترمطالب بایدازساده به مشکل تدوین وتنظیم گردد.موضوعات نیزشامل :
1 -ریاضی وعلوم که انسان راباطبیعت ومحیط طبیعی سازگارمی سازد.
- 2 علوم انسانی واجتماعی.به این معنی که دربرنامه های درسی بایدآثارمحیط اجتماعی رادرزندگی افرادموردتاکیدقراردهد.
- 3ارزشها که شامل اخلاق وهنرهای زیبا است.
روشهای تدریس
چون تدریس درکلاس های تربیتی رئالیستی برمبنای "معلم محور"ی است بنابراین "آمرانه"گرایی درامرتعلیم وتربیت عادی تلقی می شود.به این معنی که این معلم است که دانش موآزن را تشویق یاواداربه یادسپاری،مقایسه وتوضیح حقایق می کند.
درشیوه های تدریس رئالیستی ،برای یادگی ،مبنا رابر"محسوسات"می گذارند.ارزشیابی آموخته هابسیارمهم است که آن هم بایدباتوجه به آزمون هاومعیارهای عینی انجام گیرد.معلم رئالیست بایددانش آموزان راتشویق به بررسی وکشف حقایق آن هم به صورت فردی صورت پذیرد.دراصل آنان بریادگیری براساس تجارب مستقیم وغیرمستقیم محصلان تاکیددارند.
ازنظررئالیست ها آموزش و پرورش باید از ساده به پیچیده و ازمفاهیم وموضوعات عینی ومحسوس به مفاهیم وموضوعات انتزاعی ادامه پیداکند .یعنی حرکت ازاشیاء به سمت قوانین وکلمات والفاظ.به دانش آموزان ابتداء باید چگونگی تجزیه و تحلیل امورآموخته شودبعد به ساخت مفاهیم .زیان مادری یابومی نیزبایدوسیله ای برای آموزش باشد.نظم موجوددرطبیعت بایدموردجستجووکاوشگری قرارگیرد.تکرارکردن برای حفظ ویادآاوری دروس لازم است. ودرنهایت تجربه فرد و روح تحقیق مهم تر از قدرت است.
رئالیسم ومعلم
1- معلم یایدیه گونه ای باشدکه خودتحصیل کرده باشدوبه خوبی با آداب ورسوم
،اعتقادات،حقوق ووظایف مردم آگاه باشدونیزباتمایلات همه سنین آشناباشد.
2- اوبایدمهارت کاملی بردانش وشناخت زندگی حال حاضرداشته باشد
3- اوبایددانش آموزان رانسبت به واقعیات سخت زندگی هدایت کند.معلم رئالیست نه
بدبین ونه خوشبین است.
4- اوبایدقادرباشد مسائل زندگی ودنیای اطراف خودرا درمعرض دیددانش آموزان قراردهد.
5-اوباید یک موضوع رادریک زمان آموزش دهد وهیچ فشاریاتحمیلی رابردانش
آموزواردنسازد
6-یگانگی وهمسانی بایداصل اساسی درهمه چیزهاباشد.
7-اشیابایدنخست معرفی شوندبعدمفاهیم وکلمات.
8-کل دانش باید بعدازتجربه بدست آید.
9-بایدمیان سودمندی زندگی ونعلیم وتربیت رابطه ی متقابل وجودداشته باشد.
10-به کودکان باهرآنچه که سودمنداست آموخت.
11- قوانین ساده باید تعریف شوند.
12- همه موضوعات بایدبانظمی مناسب آموزش داده شوند.
13- ارکان گوناگون تعلیم وتربیت بایدباترتیب زمانی مشخص، آموزش داده شوند.
14-مطلب ومباحث را نبابدتازمانی که خوب فهمیده شوند رهاکرد.
15- ابتداعلایق دانش آموزان بایدشناخته شودبعدبراساس آن آموزش داده شود.
رئالیسم وکودک
1- رئالیسم درتعلیم وتربیت اهمیت کودکان رابه رسمیت شناخته است.کودک واحدی واقعی است که وجودواقعی دارد.اودارای برخی احساسات،علایق وتوانایی هاست.این همه رانبایدنادیده انگاشت.این توانایی های کودکان بایددرهنگام برنامه ریزیهای مربوط به تعلیم وتربیت موردتوجه واقع شود.
2- کودک می تواندازطریق یادگیری علت و دلیل یک چیز ،به
واقعیت نزدیک شود.
3- به کودک تاجایی که ممکن است بایدآزادی داده شود
4- کودک
بایدبراساس واقعیات وحقایق قادربه حرکت به جلوباشد.
5- کودک فقط
زمانی یادمی گیردکه اوازقوانین یادگیری متابعت کند.
رئالیسم وسازمان مدرسه
1-سازمان مدرسه براساس نیازهای واقعی جامعه استوارشده است.بنابراین درست نیست که مکان تحصیل براساس فشارهای سیاسی درجاهایی که موردنیازنیست برقرارشود.
2-بایددرهرمدرسه ای کلاس هایی مربوط به علوم گشایش گردد.فقط موضوعات تحصیلی و ادبی برای تحقق اهداف اجتماع کافی نیست.
3- مدرسه آینه و مینیاتوری ازجامعه است وبه ماتصویری واقعی ازآن راارائه می دهد.
رشدرئالیسم
رشدرئالیسم
درآموزش وپرورش همراه باچهاردیدگاه ونقطه نظربوده است
رئالیسم انسانگرایانه
رئالیسم اجتماعی
رئالیسم حسی
نئو رئالیسم
رئالیسم انسانگرایانه درآموزش وپرورش
این نوع رئالیسم ،واکنشی علیه تاکیدبرفرم وسبک ادبیات کلاسیک کهن است.توجه
بیشتربرادبیات باستان داشت باین تفاوت که برمطالعه ی محتواومتون ایده هادرادبیات
کلاسیک باستان برای فهم زندگی اجتماعی ومحیط زیست فرددرحال حاضر اهمیت می دا.البته هدف این
نبود که با مطالعه فرم وسبک ادبیات باستان به مهارت درآن برسد بلکه مطالعه ادبیات
باستان رابه عنوان وسیله ای برای درک زندگی عملی ،سودمندمی دانست. تاریخ ؛جغرافیا
و...موضوعات وکتابهایی هستندکه بایدبه این منظورموردمطالعه قرارگیرند.
"ارسموس " (Erasmus (1446-1537
"رابله " (Rabelais (1483-1553
"جان
میلستون " ( John Milston (1608-1674 ازاندیشمندان وحامیان این دیدگاه
بودند.
رئالیسم اجتماعی درآموزش وپرورش
این نوع رئالیسم واکنشی دربرابرنوعی تعلیم وتربیت است که بنارابرتربیت افراد متخصص
ومحقق می گذارد درحالی که ازامورانسانی غفلت می ورزد.تعلیم وتربیت نبایدافرادی
رابپروردکه برای حضوردرزندگی وعرصه های اجتماعی نامناسب وناهمگون باشد. براساس
نظرگاه های رئالیسم اجتماعی ،هدف تعلیم وتربیت باید آماده سازی افرادعملگرادرجهان
باشد.
رئالیسم حسی درآموزش
وپرورش
تاکیداین نوع رئالیسم درآموزش وپرورش حول محورتربیت "حواس"می چرخید.ازنظرآنان حواس
دروازه دانش ومعرفت است .براساس دیدگاه رئالیسم حسی، طبیعت ،خانه گنج همه نوع دانش
است این دانش می تواندازطریق تربیت حواس به دست آید.
رئالیست های حس گرا برسه چیزتاکیدداشته اند:
- استفاده ازروش استقرایی بیکن به منظورسازماندهی وساده سازی فرایندآموزشی
- جایگزینی آموزش لاتین به جای آموزش به زبان
مادری .
- جانشینی مطالعات اجتماعی وعلمی نو به جای مطالعات انجام شده
درزبان وادبیات. ازحامیان این دیدگاه می توان به افرادی مانندفرانسیس
بیکن وکمنیوس اشاره داشت
نئو رئالیسم درآموزش وپرورش
رئالیسم جدید واقعاً یک تفکرواندیشه ی فلسفی
است.به نظرمی رسد از روشهاونتایج مدرن ونوین درفیزیک ظاهرشده است.آنان اصول علمی دائمی
راموردتوجه قرارنمی دهنددرحالی که تاکیدشان برقابلیت تغییرپذیری
آنان است.
آنان ازتعلیم وتربیت هنرباعلم وسیستم تحلیلی
تعلیم وتربیت بااحساس های انسانگرایانه حمایت می می کنندکردندو هدف عمده ومشخصه ی اصلی تعلیم وتربیت رارشدهمه جانبه افرادونزدیک کردن هرچه
بیشترآنان باواقعیت های زندگی می دانند.ازحامیان این
دیدگاه می توان به"راسل" و "وایتهد" اشاره کرد.
دیدگاه" ارسطو" درموردتعلیم وتربیت
ارسطو وهدف تعلیم وتربیت
دیدگاه ارسطو درمورد"هدف"تعلیم وتربیت متفاوت باپیشینیان خودیعنی "سقراط"و"افلاطون"بود.براساس نظرات سقراط وافلاطون هدف تعلیم وتربیت دستیابی به دانش وآگاهی است.به اعتقادآنان، دانش وآگاهی ،نیازی فردی واجتماعی ودرنتیجه می تواندافرادرا دررسیدن به "فضیلت" یاری نماید.
"ارسطو" دراین رابطه نظری متفاوت داشت.برای اوهدف تعلیم وتربیت نه تنهادستیابی به دانش وآگاهی است بلکه اکتساب"خیر"یا"شادکامی"درزندگی نیزمی باشد.اواعتقادداشت "فضیلت"فردرادررسیدن به "خیر"یا"شادکامی "یاری می رساند
او"خیر"رابه دودسته طبقه بندی کرده بود.یکی "خیرعقلانی" و دیگری"خیر منش"یاسیرت انسانی.. که آن هم باشکل گیری عادت پسندیده قابل دستیابی است.معنی تعلیم وتربیت ارسطویی،"ایجاد وخلق صدای" ذهن" درصدای" جسم "است.بنابراین هدف اوازتعلیم وتربیت سعادت وآسایش فردی،یعنی همان شادکامی درزندگی است.
بطورکلی
اوبه جای این که درباره ی هدف تعلیم وتربیت فقط به قوانین یامقررات تربیتی
نظرداشته باشد، ناهماهنگی وضعف مهم تربیت را نشات گرفته ازروشن
نبودن"هدف"درتعلیم تربیت می
داند.به این معناکه آیاتعلیم وتربیت بایدبه کودکان امورسودمندراآموزش دهد؟
ویااین که
بردانش آنان بیافزود؟
یا نهادآنان رانیک بارآورد؟
ازاین جهت است که ارسطو، در تربیت انسان با فضیلت و نیک، سه عامل راموثرمی داند.
1- سرشت (طبیعت)
2- عادت
3- خِرد
سعادت انسان هم وقتی حاصل می گرددکه این سه عامل درهماهنگی کامل به سرببرند
ارسطو وطرح تعلیم وتربیت
طرح
تربیت ارسطو ،کاملاً شبیه نسخه ی تجویزشده ای است که توسط معلم خود
"افلاطون"درکتاب "جمهوری"آمده است.علاوه براین او اعتقادداشت
که تعلیم وتربیت دراوایل دوره ی کودکی بایدبرعهده ی" والدین "باشدوآنان
خودمسئولیت تربیت فرزندانشان رابردوش گیرند. بعدازاین مرحله ،وظیفه تعلیم وتربیت
راباید به عهده ی دولت واگذارکرد.البته این بدان
معنی نیست که والدین دراین مرحله دارای هیچ نقش ومسئولیتی نسیت به فرزندان
خودنیستند وتنهانظاره گرتربیت آنان می باشندبلکه والدین هنوزوظیفه ی تربیت اخلاقی
آنان رابایدبرعهده داشته باشند.می توان نتیجه گرفت، تاکیدعمده ی تربیت
ازنظر"ارسطو"غالباًبر"رشدارزشهای والاواخلاقی"است.
ارسطو اعتقاد دارد که مهمترین صفت اختصاصی بشر "استعداد عقلانی" اوست ،
ازاین رو باید عقل راپرورش داد تادرسایه ی آن بتوان" حیات عاطفی" را
کنترل وازآن به عنوان مقدمه ای برای "رشد عقلانی"استفاده کرد.
ارسطو"نفس"اعطاشده به بشررا سه نوع می داند:
- نفس نباتی
- نقیس حیوانی
- نفس ناطقه
درمیان این سه نوع ،مهمترین شان رابه نفس ناطقه می دهدکه خوددارای دو قسمت است : یکی عملی و دیگری نظری .ازنظرارسطو همین نفس است (ناطقه) که انسان راقدرت وتوان ارزشیابی وداوری درمورداموررامی بخشد .
ارسطو وبرنامه درسی
همانندافلاطون،اونیزتاکیدش بر برنامه درسی تحت نام"ژیمناستیک"بود.البته هدفش برای آموزش "ژیمناستیک"فقط ارئه ی تمرینات ورزشی نبود بلکه رشدروحیه ی "شجاعت"و " مردانگی "وداشتن روحیه ورزشکاری ،مخصوصاً رشد"عادات پسندیده" برای کنترل "نفس" و"شهوت" است. ازنظرارسطو چنانچه فرد تحت فرمان شهوات یاامیال قرارگیردنمی توان بخردانه عمل کنددرنتیجه "گوهرانسانی" خودرابه تباهی خواهدکشانددرحالی که اگر"عقل" رابراعمال خودمسلط نمایددراصل او توانسته است زمینه ی پرورش "فضیلت" رادرخویش مهیاگرداند.
اوهمچنین "موسیقی"و"ادبیات" (یانوشتجات ادبی مفید) رابرای رشد"اخلاقی وعقلی"به مثابه ی گام نخست تعلیم وتربیت قلمدادمی کند...ازدیگرسو برآموزش "ریاضیات"برای تعلیم وتربیت سطوح بالاتررانیزتوصیه کرده است. زیرایادگیری فنون ریاضی می تواندرشد"استدلال قیاسی" فرد راتوسعه بخشد.البته آموزش "فیزیک"و"اخترشناسی"رانیزبرای این مرحله ازتحصیل ضروری می داند.بطرکلی تقریباً اوموضوعات ذیل رابرای آموزش کودکان ضروزی می داند:
الف)خواندن
ونوشتن
ب)تربیت بدنی
ج)موسیقی
د)
طراحی ونقاشی
ز)هندسه
خ)شعرومعنب بیان
ق)اخلاق
ص)سیاست
ناگفته نماید ازنظرارسطو برنامه درسی بایدباالگوهای رشدانسان نیز
همخوانی داشته باشدازاین جهت برای دوره ی جوانی(بعداز21سالگی)معارف پیچیده عقلانی
راپیشنهادمی کند.ازجمله:
الف)فیزیک
ب)زیست شناسی
ج)روانشناسی
ق)منطق ومابعدالطبیعه
ارسطو و روش تدریس
ارسطو روش" قیاسی واستقرایی" رابرای تدریس پیشنهادمی کند.اودرآغازتوانست "منطق"رابرای روش کارخودفرمول بندی کند وآن رابه شکلی قاعده مند درآورد.شایدبتوان گفت "ارسطو"اولین کسی است که توانست این متدهارابرای مطالعات "عینی وذهنی" بکاربگیرد.زیراامروزه می بینیم ازاوبه عنوان پدرعلم نوین(مدرن) یادمی کنند.
ارسطو و مراحل تربیت
ارسطو دوران
تربیت افراد را دارای مراحلی می داند.لذا ،از زمان تولد تا بیست و یک سالگی رابه دوره هایی به شرح ذیل
تقسیم یندی کرده است:
1ـ از زمان تولد تا 7 سالگی که تربیت در این مرحله به عهدة خانواده است.دراین
جابایداشاره داشت وی برخلاف استادخویش( افلاطون )که معتقد است کودک رااز3سالگی
بایدازخانواده گرفت وبرای تربیت به دولت سپرد،مراقبت از کودک تا7سالگی راوظیفه ی
خانواده می داند.
2ـ از7 سالگی تا سن رشد (که به عقیده او همان 14سالگی است).دراین دوره علاوه بر
موسیقی ، ورزش، خواندن ،نوشتن و حساب کردن ، کودک باید طبق برنامه جامعی تربیت
شود.
3ـ از 14سالگی(سن رشد) تا 21 سالگی. برنامه های درسی وتربیتی در این مرحله باید
معانی بیان، ادبیات، ریاضیات، موسیقی و جغرافیا نیز راشامل شود.لازم به
ذکراست" ارسطو" نخستین اندیشمندی است که به اهمیت" رشد و تحولات
روانی" انسان به ویژه در دوره بلوغ توجه ، ویژگی های خاصی راطرح نموده و تشریح کرده است بطوری که امروزه
بسیاری، از این ویژگی ها را روانشناسی سنین نوجوانی هم تأیید میکنند.
دیدگاه رالیسم در مورد کودک و نوجوان
رالیسم نیز مانند ایده آلیسم یکی از قدیمی ترین فلسفه ها در فرهنگ غرب است که تاریخ آن به یونان باستان بر می گردد. رالیسم نیز دارای شاخه های متعددی می باشد از جمله می توان به رالیسم کلاسیک، علمی طبیعی و عقلانی اشاره کرد. شاید اصلی ترین شاخه رالیسم همان باشد که به نظریه استقلال مشهور است. صاحب نظران این مکتب اعتقاد دارند که واقعیت، معرفت و ارزش، مستقل از ذهن انسان وجود دارد به تعبیر دیگر رالیسم عقیده ایده آلیست ها را که تنها اندیشه ها واقعی هستند را مردود می داند یعنی رالیست ها معتقدند که ماده واقعی است نمونه روشنی ازواقعیت مستقل می باشد.
نظریه پرداز اصلی این مکتب ارسطو می باشد. او معتقد بود که بدن و ذهن انسان همانگونه که افلاطون آنان را در تضاد با هم می دید، با یکدیگر مخالف نمی پنداشت او معتقد بود که بدن ابزاری است که به وسیله آن اطلاعات را از طریق ادراک حسی دریافت می کنیم. اطلاعات خام حسی به وسیله استدلال ذهنی سازماندهی می شوند و ذهن از این طریق به اصول کلی می رسد.
رالیست ها همچون ارسطو و توماس آکویناس معتقدند که معلم واقعی خداست. اما اگر انسانی تدریس می کند تنها توسط نمادها به چنین کاری موفق می شود. ذهن آدمی به صورت مستقیم نمی تواند با ذهن انسان دیگر ارتباط برقرار کند بلکه این ارتباط غیر مستقیم است. تنها خدا می تواند مستقیما به درون یعنی به روح آموزش دهد. تنها کاری که از دست معلم بر می آید تلاش برای برانگیختن و هدایت یادگیرنده از طریق علائم، نمادها و تشویق است.
از دیدگاه رالیست ها راه منتهی به روح ( خدا) از خلال حواس جسمانی عبور می کند و تعلیم و تربیت این راه را باید برای موفقیت در آموزش بکارگیرد. از نظر این دیدگاه کودک می تواند دانش را از طریق داده های حسی کسب کند و دانش می تواند آدمی را به خدا برساند به شرطی که یادگیرنده از دیدگاهی مناسب به موضوع بنگرد.
واتیهد از جریان موزون تعلیم و تربیت بر حسب سه مرحله اصلی سخن به میان می آورد. مرحله اول که از تولد تا 14سالگی ادامه دارد مدحله تجربه است. ویژگی اساسی کودک در این مرحله کشف مسائل ساده، طرح سئوال و کسب تجربه های جدید است. مرحله دوم که ازچهار سالگی شروه و تا هجده سالگی را شامل می شود مرحله دقت نام دارد و ویژگی اصلی آن مطالعه منظم دانش ویژه و خاص است. مرحله سوم که از هجده سالگی شروع و تا حدود بیست و دو سالگی ادامه می یابد، مرحله سوم تعمیم است. در این مرحله تاکید می شود که دانش پژوهان افرادی موثر و قادر به کاربرد اصول دانش در زندگی و استفاده از تجربه های بلافصل می باشد.
رالیست ها معتقدند که برنامه درسی باید شامل دروسی همچون خواندن، نوشتن، نقاشی کردن، جغرافیا، کیهان شناسی، حساب، تاریخ، اخلاق و قانون باشد. یکی دیگر از ویژگی های تاریخی برنامه درسی رالیست ها استفاده از مطالعات عینی در تعلیم و تربیت است. به عنوان مثال کمنیوس متخصص الهیات و مربی قرن ششم اولین کسی بود که استفاده زیاد ازتصاویر را در فرایند آموزشی توصیه نمود.
در حالت کلی رالیست ها با اندیشه جان لاک که ذهن کودک را به لوحی سفید تشبیه کرد موافق هستند در حالی که ایده آلیست ها عکس این قضیه را مورد قبول قرار می دهند.
نقدی کوتاه ازفلسفه رئالیسم
1- به نظرمی رسدفلسفه ی رئالیسم باتوجه به تاکیدی که بر"تجربه گرایی"آن هم ازنوع" حسی "داردامابخشی دیگر ازتجربه ی انساتی رانایده می گیرد.بنابراعقایدبرخی رئالیست هامانند"راسل"فقط به اطلاعات و"داده های سخت "یاهمان "واقعیات خالص"می توان باورداشت واین درحالی است که همه آنان "داده های نرم"یاهمان اطلاعات حاصل احساسات،اعتقادات،هیجانات ،باورها ،شهود و...رابه حساب نمی آورند.ازنظرآنان هرچیزی که وجودداردقابل اندازه گیری علمی است.درحالی که احساسات وانگیزه هاراکه بخش مهم وحیاتی ازتجربه ی انسانی را شامل می شوند رادارای مشکل قابل اندازه گیری علمی نبودن مطرح می کنند.علاوه براین برخی دیگرمخالف این نکته اند که دانش می تواندکلیدی برای یک جامعه ی بهترباشدومعتقدند.بسیاری ازمشکلات مانندفقرباعلم قابل زدودن نیست. بنابراین به نظرمی رسد جنبه های روانی انسان هیچ ربطی با عقل،منطق،ومتدهای علمی که موردستایش رئالیست هاست ندارد واین اعتباررئالیسم رابه چالش کشیده است.بنابر،این دیدگاه های رئالیست ها،انان دراین زمینه ها درمقابل نقد منتقدان قابل دفاع نیستند.این باورهامی تواندنتایج منفی برای تعلیم وتربیت به ارمغان بیاورد.
2- براساس باور رئالیسم، مدارس یادولت هابایدتمایل بیشتری به ازمون های استاندارشده وامتحانات هماهنگ رابه دلیل داشتن رویکردی به ظاهرعلمی موردتاییدقرار دهند.درحالی که این سیاست موجب خلق رویکردی غیرانسانی دردانش آموزان خواهدشد .برای مثال دانشمندان تحت نظام تربیتی رئالیستی ممکن است برروی سلاح های بیولوژیکی کارکننددرحالی که ازوحدت ویگانگی آحادانسانی ناآگاهندیاخودرابه ناآگاهی می زنند.
3- رئالیسم رقابت درتعلیم وتربیت رامستقیم یاغیرمستقیم موردتاییدوتبلیغ قرارمی دهد.درحالی که می بینیم اغلب رقابت ها نوعی تلاش برای حفظ یاکسب منافع است خواه فردی یا گروهی.لذاهمین امرباعث ابتلاء افراد به خشونت های نهان یاآشکارنسبت به یکدیگرمی شود.واین همان تشابه جهان انسانی با دنیای حیوانی است که درآن نزاع حیوانات برسر خوردن رابه ذهن متبادرمی سازد.همان جهانی که امروزه می بینیم بزرگتر،کوچکتررامی بلعد.وکسانی می مانندکه قوی ترند.به این معناکه "قدرت" و"قدرتمند" است که قانون رامی سازدویامی نویسد.بنابراین تعلیم وتربیت صرفاً واقع گرایانه می توان زمینه سازتربیت افرادی رافراهم آوردکه جزخود وقدرت یاپیشرفت خودبه چیزی دیگر نمی اندیشند.انسانهای بی احساسی که به سادگی می توانندارزشهای انسانی راپایمال کنند.(شایدبهترین مثال آن درقرن حاضربتوان به افرادی چون "هیتلر"و ....اشاره داشت.)