از
اواخر قرن هیجدهم، در آموزش و پرورش، توجه اندیشمندان علوم تربیتی به فرد
یادگیرنده معطوف شد و افرادی همچون کمنیوس و روسو توجه بیش از حد به مطالب و
محتوای کتاب های درسی، به عنوان عاملِ اصلی تعلیم و تربیت، را مورد انتقاد
قرار دادند و کم کم در آموزش و پرورش «اصالت محتوای درسی» جای خود را به
«اصالت یادگیرنده» سپرد.
تا
آن زمان بیشتر برنامه های آموزشی، انتخاب هدف ها، روش ها، وسایل و
فعالیتهای آموزشی بر محور اصالت مطالب درسی بود،به تدریج، مطالعات و
اظهارنظرهایی توسط متفکران و مربیان تعلیم و تربیت درباره ذات یادگیرنده،
مراحل رشد، استعدادها و علایق او صورت گرفت که بر روی کیفیت و کمیت تهیه و
تنظیم برنامه های آموزشی و درسی و به خصوص نحوه اجرای آنها، اثرات ارزنده
ای بر جای گذاشت؛ از جمله اینکه از چند دهه قبل نگاه ها متوجه تفاوت های
جنسیتی و تأثیر آن بر روی دانش آموزان شده و جنسیت را به عنوان متغییری مهم
در نظر می گیرند که بر روی موقعیت، تجارب و احساسات دانش آموزان تأثیر می
گذارد(مهرمحمدی، 1385).
در
حال حاضر موضوع جنسیت و مسائل مرتبط با آن به طور وسیع در کانون توجه
محققان حوزههای مختلف(جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی و...) قرار
گرفته است و جریان های مختلف در دفاع از حقوق زنان شکلگرفته که بر
نهادهای اجتماعی گوناگون به خصوص تعلیم و تربیت بسیار تأثیرگذارند و بدون
شک نهاد «خانواده» که مهم ترین نهاد جامعه است، تحت تأثیر این نوع جریانها
خواهد بود؛ شواهد حاکی از آن است که در جامعه ما نیز پیدایش نگرش درست به
«زن» و «مرد» و حفظ ثبات و سلامت «خانواده» و مؤلفه های مهم آن نظیر
ازدواج، مادری، پدری، فرزندی، روابط خانوادگی و...، با چالش های بسیاری
روبروست؛ و با توجه به اینکه بخش زیادی از شناخت هر فرد از «مرد بودن» یا
«زن بودن»، مسئولیت هایی که دارد و انتظاراتی که از او می رود، در نظام
آموزش رسمی و از طریق مدرسه، به خصوص معلم، روش های آموزشی، کتاب های درسی
و همسالان شکل می گیرد، انجام پژوهش هایی که با اتکاء به مبانی اسلامی
بتوانند ویژگی های نظام آموزش در مورد ملاحظه جنسیت یا بی تفاوتی نسبت به
آن را برملا سازند، یک اولویت بسیار مهم است.
شکل
گیری عقاید و افکار نو همچون دموکراسی، مشارکت زنان، رهایی از سنت های
اجتماعی و خانوادگی، همتای مردان بودن زنان، مردانه بودن عرصه های
مختلف(سیاست، علم، اقتصاد و...)، اصلاحات آموزشی و... و همچنین انقلاب
صنعتی، پیش فرض های نظام سرمایهداری، جنگ جهانی اول و دوم و در نهایت
لزوم به کارگیری زنان در مشاغل خارج خانه، اولاً به دلیل اینکه زنان برای
سرمایه داران نیروی کار ارزان تر بودند و ثانیاً عدم حضور آنها در خانه
موجب افزایش تعداد مصرف کنندگان تولیدات سرمایه داران می شد، موجب توجه به
آموزش زنان و توجه به لزوم حضور برابر زنان و مردان در مشاغل، موجب توجه به
برابری آموزشی آنها شد. از طرف دیگر از اصول توسعه آن بود که شرایط توسعه
برای همه به طور برابر فراهم شود، لذا جنسیت نیز در ردیف ویژگی های کم
اهمیتی قرار گرفت که باید از کنار آن گذشت و به هیچ وجه نباید عامل تمایز
در عرصه های مختلف شود.
لذا
سایه اقتصاد سرمایه داری و سیاست لیبرالی بر طرح های آموزشی جنسیتی
است(زعفرانچی، 1388؛طغرانگار،1383؛ رودگر، 1388)؛ به این ترتیب پشتوانه های
علمی و اجتماعی بحث تساوی جنسیتی در آموزش و پرورش به تدریج تکمیل شد، ولی
هنوز توافق کامل هنوز وجود ندارد و عدهای از نابرابری جنسیتی در آموزش و
پرورش دفاع می کنند. با هم نگری منابع، می توان دیدگاه های موجود در مورد
تساوی جنسیتی یا عدم آن را به صورت زیر تقسیم بندی کرد:
عده
ای از جمله استوارت میل قائلند که میان دختران و پسران از نظر تکوینی و
طبیعی تفاوتی نیست و بنا به مشترک بودن زنان و مردان در انسانیت، برابری
جنسیتی در آموزش را می پذیرند و استدلال می کنند تفاوت های موجود میان
دختران و پسران ناشی از تفاوت هایی است که جامعه (والدین، رسانه ها،
مدرسه و...) به آنها تحمیل می کند. از این رو، دو جنس باید تحت آموزش
یکسان قرار گیرند، تا یکسان عمل کنند و این به عدالت و انصاف نزدیک تر
است(مولرآکلین، 1383).
عده
ای دیگر در چارچوب نظریه کارکردگرایی معتقدند اگر چه میان زنان و مردان از
نظر طبیعی و تکوینی تفاوتی نیست، اما چون تقسیم جنسیتی برای جامعه، فرهنگ و
تمدن مزایای بسیاری در بردارد، آموزش دو جنس باید متفاوت باشد(دلفی،
1385).
گروه سوم قائلند میان دختران و پسران از نظر تکوینی و طبیعی تفاوت وجود دارد، زیرا:
1. عقلانیت در مردان و احساس در زنان غالب است(افلاطون)؛
2. مرد منشأ روح و زن منشأ جسم است(ارسطو)؛
3. سرشت مردان دارای قوه استدلال، جسارت جنسی و گستاخی و سرشت زنان دارای قوه فریبندگی، شرمساری و مقاومت است(روسو)؛
و این تفاوت های تکوینی باید در آموزش لحاظ شوند و به همین دلیل، آموزش جنسیتی را توصیه می کنند(مولرآکلین، 1383).
گروه
چهارم( از جمله مانیو ارهارت به عنوان زیست شناس و فروید و چودوروف به
عنوان روانشناس) استدلال می کنند که اگر چه زنان و مردان از نظر زیست
شناختی و روان شناختی تفاوت دارند، اما این تفاوت ها بسیار ناچیزند و
نباید مبنای تفاوت در آموزش دو جنس شوند. به نظر این گروه جسم متفاوت
دختران و پسران موجب دریافت رفتارهای متفاوت از اطرافیان، به ویژه والدین، و
شکل گیری هویت جنسی آنها می شود و از این رو، این آموزش اطرافیان است که
موجب ایجاد تفاوت های اساسی میان زنان و مردان می شود، نه طبیعت
آنها(چودوروف، 1385؛ گیدنز، 1382).
در
پاسخ به این سؤال که دیدگاه اسلامی بر تفاوت های جنسیتی یا برابری جنسیتی
در آموزش تأکید دارد، باید گفت: دیدگاه اسلامی تفاوت جنسیتی یا تساوی
جنسیتی را به طور مطلق برنمی تابد. زن و مرد از دیدگاه اسلامی دو صنف از
نوعی واحد هستند(خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها
زَوْجَها، زمر، 6) و لذا علاوه بر اشتراک در بسیاری از ویژگی های جسمی،
روحی، حقوق و تکالیف دارای تفاوت هایی نیز در این موارد هستند. خداوند
متعال هدف خود از تفاوت جنسیتی را شناختن یکدیگر و، نه ستم و فخرفروشی، می
داند؛ هیچ جنسی بر جنس دیگر برتری ندارد مگر باتقواتر باشد(یا أَیُّهَا
النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ
شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ
أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ، حجرات، 13).
و
این یعنی نگاه توحیدی به مرد و زن که باید مورد توجه نظام های آموزشی قرار
گیرد. اما در حالی که در غرب در پروژه یکسان سازی انسان ها باز هم برتری و
اصالت با جنسیت مرد بوده و زن با روش های مردانه به مرد تشبیه می شود، در
اسلام حقِ زن بودن یعنی احترام به ویژگی های جنسیتی او (و البته نه نگاه
جنسی به او) و لذا نظام آموزشی باید متناسب با ویژگی های جسمی و روحی هریک
از دو جنس مرد و زن و با توجه به انتظارات و تکالیف آنها رنگ و بوی جنسیتی
یابد.
منابع
1. قرآن مجید
2.
بروک، بریگیته و دیگران. (1385). جامعه پذیری: زنان و مردان چگونه ساخته
می شوند؟، ترجمه مرسده صالح پور. شهلا اعزازی(گردآورنده). مجموعه
مقالات فمنیسم و دیدگاه ها. (صص135تا158). تهران: روشنگران و مطالعات
زنان.
3. بستان نجفی، حسین.(1383). اسلام و جامعه شناسی خانواده. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
4.
چودوروف، نانسیجولیا. (1385). جنسیت، رابطه و تفاوت در نگرش روانکاوی.
ترجمه منیژه نجم عراقی. شهلااعزازی (گردآورنده). مجموعه مقالات فمینیسم و
دیدگاه ها.(صص 73تا100). تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
5.
دلفی، کریستین. ( 1385). بازاندیشی در مفاهیم جنس و جنسیت. ترجمه مریم
خراسانی. شهلا اعزازی(گردآورنده). مجموعه مقالات فمنیسم و دیدگاه ها.(صص
159 تا 182 ). تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
6. رودگر، نرجس. (1388). فمنیسم. تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
7. زعفرانچی، لیلاسادات.(1388). اشتغال زنان. قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
8. گرت، استفانی. (1382). جامعه شناسی جنسیت. ترجمه کتایون بقایی. تهران: نشردیگر.(1998).
9. گیدنز، آنتونی. (1382). جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. تهران: نشرنی. (1989).
10. مطهری، مرتضی.(1378). مجموعه آثار/ ج. تهران: صدرا.
11.
مولر آکین، سوزان. (1383). زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب. ترجمه و تألیف:
ن، نوری زاده. تهران: قصیده سرا و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
12. مهرمحمدی، محمود. (1385). سخ نسردبیر ویژه نامه. فصلنامه علمی- پژوهشی تعلیم و تربیت. شماره 87 .
13. هاید، ژانت. (1377). روانشناسی زنان. ترجمه بهزاد رحمتی. تهران: لادن.